مسابقه انشای ایرون...


در موردِ مرگِ میرزا محمدتقی‌خان فراهانی ـــ امیر کبیر تحقیق می‌‌کردم که به کتابِ حقایق الاخبار ناصری بر خوردم، این کتاب نوشته‌ی حاج میرزا محمد جعفر(حقایق‌نگار خورموجی) است، طبقِ بسیاری از مواردِ تاریخی ـــ احتمالا ایرانیانِ بسیاری چیزی از حاج میرزا محمد جعفر ملقب به حقایق‌نگار نمی‌‌دانند، وی  مورخ و محقق معروفِ عصر ناصری بوده و شاه شهید ـــ او را مأمور تهیه کتاب حقایق تاریخ ایام خود کرد، سپس خورموجی با کمال صداقت به جمع‌آوری اخبار و درج آن اقدام کرده و کتاب حقایق الاخبار ناصری را نوشت و به لقب حقایق نگار ملقب گردید.

عباس اقبال آشتیانی (مورخ، ادیب و نویسنده معاصر) در یادداشتی که بر مقدمه کتاب به تصحیح شادروان حسین خدیو جم (نویسنده، مترجم و محقق و غزالی پژوه معاصر) نوشته‌ است؛ این کتاب که تاریخ مختصر قاجار و تاریخ بالانسه مفصل سلطنت ناصرالدین شاه تا سال ۱۲۴۶ خورشیدی است ـــ ظاهراً مقبول نظر شاه نیفتاده ـــ حاجی محمد جعفر مغضوب شد و به عراق مهاجرت نمود، وی در آنجا مقیم شد تا آن که به سال ۱۲۶۳ خورشیدی در همان دیار وفات یافت.

زندگی علمی محمد جعفر خان از زمان هجرت آغاز گردید، ایشان صاحبِ تالیفات ارزشمندی می‌باشد که همگی از بهترین کتابهای عصر قاجاریه هستند.

مشهورترین و زبده‌ترین اثر این دانشمند مورخ حقایق الاخبار ناصری است، او در این کتاب برای اولین بار قتل امیرکبیر را افشا می‌کند، او در باب قتل امیر کبیر که همه مورخان معاصر او در گذشت امیر کبیر را بر اثر ناخوشی و تورم دست و پا و آماس بدن دانسته‌اند ـــ او این واقعه را به صراحت قتل نوشته‌ است، در این باره باستانی پاریزی چنین می‌نویسد:

تنها میرزا جعفرخان خورموجی حقایق‌نگار بود که ناصرالدین شاه او را مامور کرد تا حقایق تاریخ ایام خود را خالی از تصنعات منشیانه و تملقات معموله به رشته تألیف بیاورد و این دهاتی ساده خورموجی باور کرده بود که واقعاً می‌باید حقایق را بنویسد، تاریخش تمام شد و در شرح حال امیرکبیر چنین نوشت «... به حکم قهرمان طبیعت سلطنت، جلیل‌خان بیات با یکصد نفر سواره مشارٌ‌الیه را با منشیان به کاشان برده در قریه فین عزلت‌گزین گردانید.

پس از یک اربعین بر حسب صوابدید امناء و امراء، فنایش بر بقا مرجَّح گردید، حاجی علیخان فراشباشی به کاشان شتافت، روز هیجدهم ربیع‌الاول در گرمابه، بدون ظهور عجز و لابه، ایادی که مدتی متمادی از یمین و یسار اعادی و اشرار را مقهور و خوار می‌داشت ـــ فصّاد دژخیم‌ نهادِ اجل به فصدِ یمین و یسارش پرداخته، به دیار عدمش روانه ساخت، این کتباً طبعاً مورد قبول واقع نمی‌شد.

همه می دانیم که کمتر به محل دقیق دفن صدر اعظم ناصری اشاره شده است، در برخی از منابع دیدم که ‌آمده: پس از فوت امیر ـــ نعشِ او را با احترام با حضور اعیان کاشان به پشت مشهد کاشان حمل کرده و در جوار قبر حاجی سید محمد تقی مدفون ساختند، بعد از آنکه عزت الدوله (دختر محمدشاه قاجار و مهد علیا، همسر امیر کبیر بود، او خواهر ناصرالدین شاه محسوب می‌شد، به ابتکار ناصرالدین شاه ـــ عزت الدوله به ازدواج امیرکبیر درآمد تا مگر علقه خویشاوندی و محرمیت این رابطه را اصلاح کند) به تهران برگشت، از ناصرالدین شاه اجازه گرفت که نعش شوهر را به کربلا بفرستند، این اجازه تحصیل شده و جسد امیر بعد از چند ماه که از قتل او گذشته بود، به کربلا فرستادند، مقبره امیر هنوز هم در کربلا است.

این که چرا در ابتدا تصمیم به دفن میرزا محمدتقی‌خان در کاشان گرفته شده و این تصمیم از سوی چه کسی بود ـــ نقطه مبهمی در تاریخ به حساب می‌آید، اما انتقال پیکر امیر از کاشان به کربلای معلی، با پی‌گیری‌های همسرش عزت‌الدوله بوده است، آنچه مشهود است ـــ شاهزاده خانم قجری به هیچ وجه نمی‌خواسته آرامگاه همسرش ـــ در دسترسِ شاهان قاجار قرار داشته باشد، این هم البته حدس است، وگرنه جنازه مردِ مُرده ـــ به چه کارِ سلطان آید؟ عزت‌الدوله پس از مرگِ شوهر ـــ به فرمان مادر با میرزا کاظم نظام‌الملک (پسرِ میرزا آقاخان نوری، نایب صدراعظم، ریاست استیفا، حاکمِ یزد و وزیر لشکر) و سپس با شیرخان اعتضادالدوله (اشراف زاده ، سردار و درباری ایرانی) و بعد از آن با یحیی خان مشیرالدوله (از رجال برجسته و نامدار ایران در عصر قاجار، دارای القابی چون آجودانِ مخصوص، معتمدالملک، وزیر مخصوص، و مشیرالدوله بود) ازدواج نمود.

گفته می شد که مرقدِ امیر کبیر ـــ درست در حجره جنوب شرقی صحن، حیات مسقف شده فعلی حرم سیدالشهدا قرار دارد، به عبارت دیگر کسانی که در صف نخست نماز جماعت، در مکان مسقف شده کنونی بایستند، مرقد امیر در موازات شانه چپ آنها جای می‌گیرد، در حال حاضر پس از مرمت های جدید، سنگ مزاری برای امیر، روی دیوار حجره نصب شده، تا نشانی از آن مرد باشد، اما شخصا در آنجا بوده (پاییز ۲۰۱۶ میلادی) و این چنین چیزی را مشاهده نکردم.

از زمان دقیق انتقال پیکر امیرکبیر به عراق هم اطلاعات مشخصی در دست نیست، البته در دوران قاجار رسمی وجود داشته که مطابق آن جنازه را برای مدت چند سالی در سردابه‌هایی مخصوص (انگاری این قضیه فقط مخصوصِ شهرهای گرمسیر بوده است، در سردابِ ما این عملیات زودتر صورت می‌‌گرفته ـــ چرا که هوا سردتر بود)، اصطلاحاً به امانت می گذاشته‌اند تا رطوبت جسد گرفته شود، سپس آن را به عتبات عالیات حمل می کرده‌اند.

با در نظر گرفتن چنین سنتی، این فرضیه به وجود می‌آید که پیکر امیر اصلاً در کاشان مدفون نشده و مطابق همین رسم ـــ مدتی در سردابه‌های کاشان نگهداری و سپس به کربلا منتقل شده است، از آنجا که هم امیر هم همسرش اعتقادات مذهبی داشتند، موضوع نبش قبر هم که در احکام فقه اسلامی ـــ عملی نامشروع به حساب می‌آید، در این ماجرا منطقی و عقلایی به نظر نمی‌رسد.

البته صحت و سقم این موضوع قطعاً نیاز به پژوهشی گسترده داشته و با نظریه پردازی صرف ـــ نمی‌توان ثابت کرد پیکر امیر در کاشان دفن شده بوده یا مدت‌ها در سردابه‌های این شهر ـــ انتظار سفر به عتبات عالیات را می‌کشیده است.

در متون به جا مانده از دوران ناصری هم اشاره دقیقی به محل دفن اولیه امیرکبیر نشده و تنها حقایق نگار خورموجی در حقایق الاخبار ناصری می‌نویسد: کالبد امیر را روز بعد از قتلش به گورستان پشت مشهد کاشان بردند، پهلوى گورِ حاج سید محمدتقی نامى (سید محمدتقی پشت مشهدی، عارف‌، ادیب‌ و فقیه‌ اصولی شیعه‌، به‌ امرِ سلطان محمدشاه‌ قاجار ـــ برای‌ وی‌ آرامگاه‌ِ مجللی‌ ساخته بودند) به خاک سپردند، آیا رازِ گورِ امیر با نبشِ قبرِ حاج سید محمدتقی نامى حل می‌‌شود؟

پاریس، ژوئن ۲۰۲۱ میلادی.