مسابقه انشای ایرون

 

پاییز‎‎: یک ریکاوری طبیعی

میم نون

 

در پارک قدم میزنم و به برگهای رنگارنگ روی شاخه ها مینگرم. نسیمی خنکی که بصورتم میخورد در حقیقت حکم پاییز است که از راه رسیده. در هر لحظه تعدادی از برگها همانند چتربازان با چترهای رنگین خود آهسته و مواج به سوی زمین و شاید جایگاه ابدی خویش فرود میایند. به فکر فرو‌ میروم و احساس خاصی پیدا میکنم.

جوانانی را میبینم که در کنار هم لحظاتی از زندگی و عشق را تجربه میکنند و عده ای که تنها و غمگین در کناری نشسته و بزمین و درختان چشم دوخته اند و خاطره ای را مرور میکنند.

برگهای زرد و قرمز درختان چنار، روی زمین را آراسته اند و راه رفتن روی برگها صدای خش خش دل انگیزی را بوجود میاورد. در حقیقت صدای خرد شدن برگیست که از زندگی فارغ شده و جابگاه خود را به جوانه دیگری که در زیر پوسته شاخه در خواب است، می سپارد. شاید آن برگ و آن برگها هنگام جدایی با خشنودی از شاخه جدا میشدند، زیرا میدانستند که در طول عمری که به شاخه آویزان بودند اندام کوچکشان با اتحاد با دیگر برگهای شاخه های درخت  سایه بزرگی را تشکیل میدادند که پرندگان و انسانها از آن استفاده میکردند و بیاد میاوردند چگونه با کمک نسیم صبحگاهی و آواز پرندگان و با ترکیب رنگهای چشم نوازی که از طبیعت بر تن خویش هدیه گرفته بودند، رقص زیبایی را بنمایش بگذارند تا شکوه هر چه بیشتر درخت را در این سمفونی طبیعت به چشمان خیره شده جانداران دیگر به رخ بکشند و سرانجام هنگامیکه باد پاییزی بسرعت خود میافزود به برگها یادآوری میکرد که برای کمک به آنها امده است تا در فرصت مناسب از جایگاه خود دل کنده و برای سفر و آغاز زندگی جدید و ماموریت مهمتری آماده شوند.

آری دیگر باید به تن خسته خاک که سالهاست ریشه های تنومند درخت را در خود جای داده و آب و غذای آنرا تامین کرده بپیوندند و روح جدیدی بر خاک بدمند، تن خسته خاک  نیازمند به همزیستی با آنهاست تا در طول گذر از روزهای سرد  سال خود را بازیابی کرده و قدرت از دست رفته خود را تا رسیدن بهار و فصل رویش برگهای جدید بدست آورد، و این یک ریکاوری طبیعی و ذاتی در بنیاد طبیعت است.

ای کاش این درک و این احساس در همه انسانها تجلی پیدا میکرد که روزی ما هم بخاک میپیوندیم و باید در این قانون سهیم باشیم که بتوانیم برای آیندگان مفید واقع شویم، ولی با این وسعت بدون حد و حساب ضربه زدن انسان به طبیعت، شاید شعور ذاتی خاک از پاکی خویش جسم متعفن بیروح ما را بپوشاند ولی برای جاودانی زندگی در روی زمین دیگر نیازی به آمیختن با کالبد انسان را نداشته باشد.