الاشیاء المظلوم و المطرود: کلیپس سر

محبوبه میرقدیری

 

اول‌بار که دیدمش گفتم این از قوم و خویش گیره‌های لباس است. از این گیره‌هایی که می‌زنیم به رخت شسته‌هامان روی طناب که یک وقت باد نبردشان. از آن گیره‌ها، منتهی پهن‌تر و با شکل و شمایلی شبیه به گل و گیاه و در رنگ‌های مختلف و از جنس نایلون. دخترها و زن‌های جوان که بعد از سال ۵۷ مقید و ملزم به حجاب شده بودند، انگار این کلیپس را وسیله خوب و مناسبی دانستند برای ابراز حیات و حضور موهای پنهان‌شده در زیر روسری یا مقنعه. شنیده‌اید که می‌گویند هر چیزی ضد خودش را درون خودش پرورش می‌دهد. این کلیپس ناکار هم آن ضدحجاب بود؛ حجابی که به شکل روسری، مقنعه و گاه همراه با چادر بر سر زن‌ها فرود آمده بود و خب، حالا لابد می‌خواهید بپرسید این شیء نایلونی که حداکثر به اندازه نصف کف دست بود و هست چه معجزه‌ای ازش سر می‌زد؟

معجزه‌ای که در کار نبود. با کلیپس موها چه کوتاه و چه بلند، آن پشت‌سر جمع می‌شد. یک برآمدگی که از زیر حجاب کاملا به چشم می‌خورد و درواقع داشت اعلام می‌کرد که آهای! من مو هستم، زیر روپوش هستم. و این شد که خیابان و بازار که می‌رفتی، چیزی که بسیار می‌دیدی، کلیپس‌های رنگارنگ بود در اندازه‌ها و رنگ‌های مختلف و همینجور زن و دختر می‌دیدی کیلیپس به سر. عنایت داشته باشید که اینجا کلیپسه، هم بود و هم نبود. شما حجاب خانم را می‌دیدی و یک برجستگی روی سر ایشان. زیبایی داشت یا نه، نمیدانم و اما خب، تنوعی بود و موها هم آن زیر جمع می‌شدند و این کمکی بود به خنک شدن سر و گردن بانو و در ضمن قدشان هم کمی بلندتر به نظر می‌رسید. اما... اما با کلیپس مخالفت شد؛ بدجور. گشت‌های خیابانی ۔امر به معروف و نهی از منکر۔ مسئولین مدارس و دانشگاه‌ها و ادارات همه و همه بسیج شدند تا این شیء فاسدکننده و گمراه‌کننده را از بین بردارند.

بنده حقیر به‌عینه شاهد بودم که گاهی مربی پرورشی و یا معاون کیسه پلاستیک به دست می‌ایستاد جلو در ورودی ساختمان مدرسه و بچه‌ها را که با صف و مرتب و منظم وارد ساختمان می‌شدند، برانداز می‌کرد و به‌محض رویت آن برجستگی نحس بر بالای سر دانش‌آموز خاطی، دست می‌برد زیر مقنعه و تا دخترک به خود بیاید، کلیپس در دست او بود و اشک دخترک هم سرازیر؛ چراکه در این شبیخون حداقل چندین تار مویش کنده شده بود و گذشته از این، کلا حملات ناگهانی ترس دارد. آن وقت دختر می‌افتاد به التماس که خانم دیگر نمی‌زنیم و قسم و آیه. و پایان ماجرا بستگی داشت به میزان شفقت آن مسئول و سابقه دختر که پاک و تمیز باشد یا ناپاک و آلوده که در این صورت پای مادر به مدرسه کشیده می‌شد و او هم قسم و آیه که ما خبر نداشتیم و ورپریده خودش خریده. در پاره‌ای موارد کلیپس نانجیب را به مادره  تحویل می‌دادند که ایشان هم معمولا یا خودشان ازش استفاده می‌کردند و یا به دختره می‌گفتند بزن ولی نه در مدرسه، جاهای دیگر. این حالت خوب و صلح‌جویانه‌اش بود. حالت قهرآمیز آن بود که مسئول خیلی سختگیر و جدی از آب درمی‌آمد و کلیپس‌ها را خالی می‌کرد در چاه مدرسه و بچه‌ها با حسرت نگاه می‌کردند.

اما خیال می‌کنید با این همه جنگ و ستیز عمر کلیپس به سر رسید؟ نخیر. کلیپس به حیات زیرزمینی خود ادامه داد و در ضمن به مصالحاتی دست یازید. نوع کوچکش درآمد با کلی نگین و برق و جلا برای روسری. خانم‌هایی که هم دلشان می‌خواست مقنعه بپوشند و هم دلشان پی روسری بود، از این کلیپس‌های سایز  کوچک استفاده کردند و می‌کنند. و این یک ارتباطی دارد با جریان اصلاح‌طلبی. عرض شود که خانم‌های اصلاح‌طلب در مطالعات و پژوهش‌های خود بدان‌جا رسیدند که همین پوشیده بودن کامل مو‌ها کفایت می‌کند و هیچ رنگی حرام نیست و جلف بودن ربطی به رنگ ندارد و قصد کردند یک خودی بنمایانند و زیر چادر، مقنعه ۔آن هم مقنعه تیره‌رنگ۔ نپوشند. خب، آدمند دیگر. دلشان یک رنگ روشنی می‌خواست، یک گل و بته‌ای و چه کنیم چه نکنیم؟ آمدند روسرهای بزرگی در هر رنگ و طرح که دوست داشتند سر کردند و به جای گره که معرف حضور روسری است، از این بچه‌کلیپس‌ها استفاده کردند که مورد علاقه خانم‌های اصولگرا هم واقع گشت و از این نظر دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب به تفاهم رسیدند.

اینکه می‌گویند گاهی بچه‌ها از مادرپدرهایشان زرنگ‌تر می‌شوند، همین است. هیچ مسئولی با این بچه‌کلیپس‌های ناقلا درنیفتاد. همان هجوم ‌برندگانِ جلوی درِ مدارس هم خودشان از این ناجنس‌ها خریدند و استفاده کردند، رنگ و وارنگ. آن کلیپس‌های بزرگ هم در رنگ و طرح‌های تازه‌تر به بازار آمدند و می‌آیند و جنس مونث ازشان استفاده می‌کند. از دختربچه چندماهه تا زن سالمندش. آن به چاه‌افتاده‌ها چه می‌کنند؟ خدا عالم است.

کانال مطالبات زنان