دو طرف بلوار فرودگاه کابل مملو از مردم شهر بود که برای خدا حافظی با سربازان آمریکایی از ساعت ها پیش جمع شده بودند و در دستهایشان پرچم های افغانستان و آمریکا بود. بهر طرف که نگاه میکردید "بنر" هایی به زبان انگلیسی و دری بود با شعار هایی مانند, "مرسی آمریکا که ۲ تریلیون دلار خرج کردی و ۲۵۰۰ تا کشته دادی", "دمت گرم که زنان و دختران ما را آزاد کردی", "خیلی ممنون که دمکراسی را به اینجا آوردی, ارتش و پلیس و نیروی هوایی ساختی", "از حالا به بعد, ما مردان افغان هستیم که حافظ ناموس خواهران و مادرانمان خواهیم بود."

وقتی که ده ها جیپ و کامیون پر از سرباز های آمریکایی پشت سر هم از مقابل مردم بسوی فرودگاه در حال حرکت بودند, پلیس افغانستان که به طور منظم در کنار بلوار ایستاده بودند با سلام نظامی ادای احترام به سربازان آمریکایی کردند و مردم هم با شور و اشتیاق پرچم های آمریکا و افغانستان را تکان میدادند و فریاد میزدند, Thank You America . چشم ها پر از اشک بود و دلها پر از امید. از جنگ جهانی دوم تا الان هیچوقت چنین استقبالی از سربازان آمریکایی نشده بود. شب قبل در استادیوم ملی کابل کنسرت پر شکوهی برای سربازان آمریکایی به اجرا گذشته شد و هنرمندان معروف افغانی مانند آریانا سعید سنگ تموم گذاشتن و حسابی از آمریکایی ها تشکر کردن.

در داخل سالن فرودگاه کابل مقامات دولتی افغان, ارتشی ها و خانوادهایشان همه برای خدا حافظی جمع شده بودند و سوغاتی های فراوان از جمله کارهای دستی, گلیم, زعفران و شیرینی پسته تو کوله پشتی سرباز ها میکردند. حامد ۸ ساله از مادرش پرسید که میشه بره بیرون تو باند فرودگاه و دنبال هواپیما های آمریکایی بدوه. مادرش دعواش کرد:

- نه پسر جان, مگه ما وحشی هستیم که دنبال هواپیما بدویم؟
- آخه نجیب الله گفت که ما میتونیم از هواپیما جلو بزنیم.
- نه, ما اینجا اومدیم که از سربازان آمریکایی که جونشون را بخطر انداختن و کمک کردن که ما طالبان را شکست بدیم تشکر کنیم.
- مامان, چرا ما با این سرباز ها به آمریکا نمیریم مثل عمو جان مسعود و بچه ها. مگه بابا همکار آمریکایی ها نبود؟
- آره مامان جان. عمو مسعود سالیان سال در کنار آمریکایی ها با تروریست میجنگید و جانش همیشه در خطر بود و مجبور شد که بره آمریکا. بابا جون تو ارتش افغانستانه و باید اینجا بمونه و از مملکت دفاع کنه. اگر همه ما فرار کنیم و بریم آمریکا, پس کی اینجا از مملکت دفاع میکنه و از مامان بزرگ و بابا بزرگ مراقبت میکنه؟
- آخه مامان, من دلم میخواد بریم کالیفرنیا و تماشای Disney Land مثل پسر عمو جلال.
- میدونم مامان, قرار شد سال دیگه, یکی از دوستای آمریکایی بابات برامون دعوتنامه بفرسته که راحت ویزا بگیریم و برای یک ماه بریم آمریکا پهلوی عمو جان.

هواپیما های آمریکایی یکی پس از دیگری از باند فرودگاه سر به آسمان می کشیدند و چشم ها همه پر از اشک بود و دلها پر از امید.

به یاد کریم نیکویی تفنگدار ۲۰ ساله کالیفرنیایی که در انفجار انتحاری جانش را از دست داد.