برای مسابقه انشای ایرون


اندر فواید ترجمه دقیق!

پرویز فرقانی

 

دانش ووکابلوری بمانعلی خیلی خوب بود، برای همین هم وقتی در کانادا برای شغل مترجمی اداره مهاجرت امتحان داد با نمره خوب قبول شد. چند روز بعد او برای اولین جلسه شغلی احضارشد. غلام یه کتی که متقاضی پناهندگی بود اظهارکرده بود که شاعراست و به خاطر چاپ یک شعر در تلگرام به صد ضربه شلاق و بیست سال زندان محکوم شده است. قبل از شروع جلسه خانم قاضی به بمانعلی تذکر داد که باید اظهارات متقاضی را مو به مو و کلمه به کلمه ترجمه کند. یک نسخه از صورت جلسه را ملاحظه فرمایید:

- آقا! بازجو از در اومد تو، بازجو نگو دور از جون یه نره خر سیبیل کلفت! دروغ نگیم اولش یه کم زرد کردیم!

- Sir! inspector came in from door, don’t say inspector, far from your body, one male donkey with thick mustache! We don’t say lie, first we did yellow a little!

- گفت حالا دیگه بلبل زبونی میکنی جوجه؟ یه کم این دست اون دست کردیم یه کم این پا اون پا کردیم بلکه از خر شیطون بیاد پائین.

- Said now you do nightingale tonguing chicken? we did a little this hand that hand a little this foot that foot may he comes down from devil’s donkey!

- ولی بی پدر نه گذاشت نه برداشت یه چَک آبدار خوابوند بیخ گوشمون که برق سه فاز از ماتحتمون پرید!

- But fatherless neither put nor picked up, put to sleep one wet slap next to our ear that three phase electricity jumped from our ass!

- مام دیدیم این توبمیری از اون توبمیری ها نیست، لیدی قاضی به موت قسم چاک دهنمونو کشیدیم وزدیم به سیم آخر و هر چی از دهنمون درمیومد حواله خودشو و هفت جد و آبادش کردیم!

- We saw this you die is not from those you dies, Lady Judge! I swear to your hair, we pulled the gap of our mouth and hit the last wire and transferred whatever came of our mouth to him and his seven ancestors!

- خلاصه اینجوری شد که صدتا شلاق خوردیم و بیست سال زندون واسه حاجیت بریدن!

- Summary, this happened that we ate 100 lashes and they cut 20 years prison for your haji!

بعد از شنیدن این اظهارات قاضی بقدری تحت تاثیر قرارگرفت که زیر برگه نوشت شنیده بودم همه ایرانی ها شاعر هستند ولی حرف های این پناهجو خیلی شاعرانه بود و گرچه درست نفهمیدم ولی حاکی از درد و شکنجه بسیار بود و حتی در جایی به موی من قسم خورد که شاعرانگی در آن موج می زد. درخواست پناهندگی او قبول است!

غلام یه کتی هم احساساتی شده و دست خانم قاضی را بوسید غافل از این که این موفقیت را مدیون ترجمه بی مانند بمانعلیست!