چه نازها باهاش کرد
نگارمن
این کت رو صدوپونزده سالِ پیش مامانِ بابام توی مراسم بلهبرونِ خودش پوشید. چه نازها باهاش کرد، چه شرمها روی گونههاش نشست!
بعدها که من دوازده سالم بود، شدم خالهسوسکهی شهرقصه و دو ماه هر شب توی شاهرود باهاش رفتم روی سن. آوازهی اجرای خوبمون توی سالن زیبا و بزرگ کاخ جوانان شهر همه جای مملکت پیچید و توی همه روزنامهها ازمون تقدیر کردن. شب آخرم بهمن مفید از تهران اومد برای دیدن و تشویق گروه و جایزه بهم یه گلدون کریستال رنگی داد که از قد خودم بلندتر و از وزن خودم هم سنگینتر بود. داشت از دستم میافتاد که خر شهرقصه اونو ازم گرفت و با دوتا گلدون تمام مدت کنارم ایستاد تا پرده پائین افتاد.
چهلواندی سال گذشت! هم کت رو هنوز دارم هم گلدون رو! بعضی چیزا رو آدم توی صندوقچه دلش نگه میداره و هر وقت نگاهشون میکنه میبینه چقدر پرده از صحنههای جورواجور و رنگی زندگی آدمها میافته پائین، اونوقته که به خودش میگه هیهی نجنگ، دنیا فقط دو روزه تازه یه روزشم گذشته...
نگار من عزیز چه مامان بزرگ خوش سلیقه ای بوده ، لباسش هنوزم به روز هست ، و خوش سلیقه بوده ، بابا بزرگ خوش شانسی داشتی :) کرونا از شما بدور باشه
مرسی میمنون جان، زندگی اونوقتا زیباییهای بیشتری داشت برای دیدن! از گل کاشتنهای توی باغچه تا کنگرههای خرپشتههای پشتبومها تا تنگهای کمر باریک دوغ سفرههای بردریدوزی شده، این روزها غالبا سلیقهها از زیر دستگاه زیراکس رد شدن!! زندگی کمتر کسی هویت واقعی داره، انگار همه داریم طبق متد گرلاوین الگو درمیآریم و فقط اندازهشو بزرگ و کوچیک میکنیم! قدیما کوچکترین عنصر در زندگی آدمها، نشان از هویت وجودی و طبع و علائق اونا رو داشت، هیچکس مقلد نبود همه بلد بودن الگوی زندگی خودشونو بسازن
خانم نگارمن. ممنون از پست
راستش چرا عین پیراهن های مردونه دگمه ها روی یال راست دوخته شده اند. در حال حاضر پیراهن های مردونه اینطوریند. پیراهن زنانه دگمه ها روی یال چپ دوخته میشوند و سمت راست میاد روی چپ. ممکنه اون موقع این طوری مد بود.
به یقه اش خیلی دقت کردم . متوجه نشدم مثل یقه های امروزی دو لایه است و یا مدل اخوندی است. با توجه به پارچه اش به نظر میرسد از طریق روسیه و یا فرانسه وارد شده باشد. هماهنگی و رنگ گل هاش حرف نداره.
شبکه های اجتماعی فعلی آفت ارتباطات هستند. ما دیگه اون مهارت های کلامی را داریم از دست میدهیم. عباس آقائی داشتیم که همیشه داستان خواستگاریشو نقل و همه را سرگرم میکرد. نقلش هیچگاه کهنه نمیشد. اما حالا همه استاندارد شده اند و پاستوریزه حرف میزنند.
ممنون
مرسی از شما آقای مرادی عزیز، فکر کنم این دکمه بعدن به کت اضافه شد چون دکمه صدفی در ایران از دهه ۱۳۱۰ اومد، تا قبلش با نوار و قیطونهای دستساز دکمه درست میکردن و فقط جنبه تزئینی داشت و یا دکمههای فلزی کتهای نظامی موجود بود، بعد از ورود پارچههای فانتزی حریر و دانتل از فرانسه، دکمههای مروارید و صدف هم وارد شد. این کت فقط با دست بخیه و شلال شده و حتی جادکمهها با دست دوخته شدن، فکر کنم اطلاعات دوزنده از روی پیراهن مردونه و کتهای مردونه بوده و چون لباسهای زنونه بیشتر بند و لیفه و یا غزن داشتن شاید اصلا با سیستم بستن راست به چپ آشنایی نداشتن، پارچه فرانسویه ولی با آستر نخی روسی، یقهاش فرنچ پایه کوتاهه