عقده مدیریت
میم نون
مدیر کیست و چرا مدیریت در همه کشورها نقش پررنگی در پیشرفت و ترقی در آن جامعه یا سازمان دارد؟
چرا بخاطر اهمیت مدیریت هزاران مطلب و مقاله درباره آن نوشته شده است و در تعداد بی شماری دانشگاه در سرتاسر دنیا هزاران استاد برای میلیونها دانشجو فقط مدیریت را درس میدهند و ترببت فردی لایق بعنوان مدیر یک مجموعه، یکی از اهداف اصلی آموزش انسان در جامعه بشمار میرود؟
بدیهی است چنین فردی در جامعه بعنوان شخصی که تصمیمات و افکارش در آن سازمان موجب پیشرفت و بهبود زندگی میشود از جایگاه ارزشمند و فابل احترامی برخوردار خواهد بود و تقریبا هیچ کسی بدون کسب تجربه و خلاقیت های فردی و تحصیلات عالی مربوط به رشته کاری خودش به جایگاه عالی مدیریت نمی رسد.
اما در ایران وزارت آموزش و پرورش و وزارت آموزش عالی برنامه و نقش سازنده ای برای تربیت مدیر لایق ندارند و مدیری لایق کسی است که ابتدا ایدئولوژی اسلامی مورد قبول حکومت را بدرستی بپذیرد و اجرا کند و باقی اصول کلاسیک مدیریتی اهمیتی برای احراز پست مدیریتی بحساب نمیاید.
لذا در طول این سالها میبینیم عدم سواد کافی و مهارت لازم این مدیران و سوءاستفاده های بیشمار انان از منابع اقتصادی در اختیار خود سبب تنزل راندمان بیشتر ادارات و سازمانها بوده و موجب وارد شدن زیان بی حد و حساب به اموال دولتی شده که در نهایت از دارایی های ملی مردم بهای خسارت بوجود امده پرداخت گردیده است.
سد گتوند و تشدید بحران آب خوزستان و هزاران طرح دیگر بخاطر همین سوء مدیریت ها به مردم ایران لطمه های جبران ناپذیری زده است.
اما مسئله دیگری هم وجود دارد که وجود این مدیران نالایق در سطح کشور ابن باور را بوجود آورده که هر کسی میتواند بدون هیچگونه مطالعه و سابقه ای خود را مدیر بداند و بهمین ترتیب در کاری که مهارتی در آن ندارد مشغول بشود و نتیجتا در هنگام شکست آثارش به از بین رفتن شغل و وارد شدن فشار روحی روانی و اقتصادی به خانواده و همکارانش را موجب میشود.
در خاتمه به یک اپیدمی مضحک و مسخره که متاثر از مطلب بالاست اشاره میکنم که چند سالی است که در بین اصناف خدماتی رواج یافته و در تابلو‌های سر در مغازه و یا بنرهای تبلیغاتی مشاغل و یا درج در کارت ویزیت با اپشن های متفاوتتر از مدیرقبلی :) در جنوب شهر و یا در حاشیه شهرها و خیابانها به چشم میخورد که برای مثال عبارتند از:
پنجرگیری صداقت؛ با مدیریت جدید حسین ... با
(۳۰ سال تجربه در بالانس درجا و دوخت با آپارات گرم)
کله پاچه و سیرابی بره سفید؛ با مدیریت جدید غلام ...
(با ابلیمو تازه و بخار شویی و کرم زدایی قبل از پخت)
کبابی بهار؛ با مدیریت رضا ...
(کوبیده با گوشت تازه بدون سنگدون مرغ و چربی)
کارواش گراند پری؛ با مدیریت جدید بهمن ...
(بدون انعام و تخیله و شستن جاسیگاری)
تخلیه چاه بهشتی؛ با مدیریت اکبر ...
(با استفاده از دستگاه برقی و دستکش و مواد ضد عفونی)
نقاشی ساختمان روشن؛ با مدیریت بایرام بویا
(هفت دست بتونه و سمباده رایگان)
لوله کشی پایپ لوکس؛ با مدیریت جدید مهندس فریبرز ...
(امور تاسیساتی بادستگاه تست کامپیوتری)
باطریسازی نور؛ با مدیریت مراد برقی
( تعمیر دینام و استارت با بهترین ذغال شرکتی)
جگرکی دلبر؛ با مدیریت جدید ناصر ...
(جگر دل قلوه تازه با خوئک و کوهان و دنبلان سفارشی)
پیتزا تنوری؛ با مدیریت جدید کامران ...
(کاملا بهداشتی بدون استفاده از پروتیین سگ و‌گربه)
سالن زیبایی نگار؛ با مدیریت شهناز و دیپلمه از فرانسه
(آرایش عروس با میک اپ هالیوود و بالیوود)
آیا استاد کار یا آشپز یا خیاطی که مهارت خوبی در حرفه خود دارند میتوانند مدیران خوبی باشند؟ واضح است که پاسخ منقی است، و خلاصه چه بسیار موارد مشابه دیگری که شأن و منزلت مقام مدیر را نا اگاهانه به سخره گرفته که حاکی از سطح بیسوادی ترویج یافته در کشور و شاید هم برنامه ریزی دشمنان مردم ایران برای ویران ساختن این مرز و بوم است.
مُرده شور این ایدئولوژی اسلامی این ضحاکیون را ببرد که مملکت را نابود کردند، سپاس از این نوشتار.
ممنون میم نون عزیز
در اغلب زبان ها مدیریت و سوارکاری از یک ریشه اند. در فارسی زمامداری به معنای مدیریت و هدایت کلان است........... خلاصه سرتونو درد نیارم. سوار اسب شدن مرحله مهمی در سوارکاری است اما همش نیست. هدایت سالم اسب از مبداء تا مقصد اهداف بعدی هستند. بعد از مدتی کار سوارکار و اسب عین تن واحد عمل میکنند. هردو خستگی و گرسنگی و شرایط همدیگر را به خوبی درک میکنند. به اصطلاح هم پاسخ میشوند. اسب با طیب خاطر به راکب خود سواری میدهد چون میداند بدینوسیله ارج و قرب دیده و نیازهای مادیش برطرف میشود. سوارکار هم خوشحاله که با این وسیله به مقصد میرسه
اندگی قریحه سوارکاری در مدیریت لازمه. همه رموز اسب سواری را نمیشه از طریق مربی یاد گرفت.خلاصه مدیران خود ساخته و زرنگی در اطرافمون هستند. البته عده ائی هم با کمک دیگران سوار اسب شده اند. الان هم خودشونو اذیت میکنند هم اسب بیچاره را نگران و مرعوب ساخته اند.
چندی پیش تابلوی جالبی دیدم, "تعمیرگاه تخصصی بنز و بی ام و با مدیریت برادران بختیاری, بغیر از مجتبی!"
شراب قرمز عزیز ممنونم که این نوشته را خواندی
سیروس خان خیلی ممنونم از شما چون نمیدونستم سوارکاری و مدیریت از یک ریشه هستند ، منظور من هم اینبود باید سوارکاری را اموخت و هر کسی سوار کار حرفه ای نمیشه ممکنه فقط ادا در بیاره که نتیجه هم مشخصه سپاس
فرامرز عزیز ایران ما الان تو هر رشته ای همچین تابلوهایی زیاد داره و اینجور به اصطلاح مدیریت ها حتی اخلاق و حرمت ها را هم زیر پا میگذارند، ممنونم از شما