برای مسابقه انشای ایرون

 

افول یک ابرقدرت

پرویز فرقانی

 

دکتر نافعی پک جانانه ای زد و بعداز قل قل مفرطِ آب قلیان با اندوهی نمایان در چشم هایش آهی رو به افق کشید و گفت: زیندگّانیخدی دا (زندگیست دیگه)!

بعد که دید قیافه بمانعلی و من علامت سوال شده ادامه داد:

دونن اسکولین آنلاین لکچرینده اوشاخلارا دِدیم بو اوندوقّوز کووید پاندمیکی، بو آی کَنت بریز سیچویشن آمریکادا ایز دِ ساین آف اوفولِ دیالکتیکی امپریالیسم (دیروز در سخنرانی آنلاین دانشگاه به بچه ها گفتم این پاندمیک کووید ۱۹، این جنبش "نمی توانم نفس بکشم" در آمریکا نشانه افول دیالکتیکی امپریالیسم است)!

گفتم دکتر جان بی زحمت فارسی بفرمایید که این طفلک بمانعلی هم مستفیض بشه.

با نیشخندی برلب ادامه داد: 

آن گاراپتِ ارمنی همکلاس دوران دبیرستان را به یاد می آوری که می گفت: فاوّارّا چون چِسگانامِس فِسسسس گانامِس؟ یا زیندَه یاد رشید بهبودوف که می خواند: گِدَر آی قیز بو گوزَلّیخ سَنَدَه قالماز؟ یا مَحَمّد حوسین خان شهریار که می فرماید: بسی تیر و خرداد و اردی بهشت بیاید که ما خاک باشیم و خشت؟

یواشکی گفتم: احسنت! ولی دکتر جان این بیت آخری مال فردوسیه!

با غیض و غضب گفت: سَن چوخ دانیشما ایستیکانی دولدور (پرحرفی نکن استکان رو پرکن)