برای مسابقه انشای ایرون

 

دلار هفت تومنی

پرویز فرقانی


هر وقت گذارم به تهران بیفته سری به حجره دایی جان در دالان های پیچ در پیچ بازار می زنم.

آخرین بار که به دیدنش رفتم، چایی دارچین داغ را که نوشیدنی اختصاصی و محبوبش است در لیوان بلور ریخت و همانطور که داشتیم در مورد کسادی بازار صحبت می کردیم چشمم به یک اسکناس یک دلاری زیر شیشه ی میزش افتاد.

پرسیدم دایی جان این یک دلاری را برای چه این جا گذاشته ای؟

گفت داستان دارد! و داستانش را تعریف کرد و گفت یادت میاد اون مغازه ای را که تو دهنه ی بازار کفاشا تو سبزه میدون داشتم؟

گفتم آره دایی جون، "کفش مشعوف" را خوب به یاد دارم (و سیلی از خاطره به یادم ریخت).

دایی جون ادامه داد: یه روز یه خانوم توریست جوون آمریکایی اومد و از یه جفت کفش خوشش اومد. بعد از چونه زدن قیمت رو به شیش تومن طی کردیم. یک اسکناس یک دلاری به من داد و می خواستم یک تومن پسش بدم که پس نگرفت! اسکناس رو به صرافی سر بازار بردم که گفت پنش تومن بیشتر نمی خره و اگه بخوای میتونی ببری بانک که شیش تومن پنزار می خره! این همون اسکناسه که یادگاری نگه داشتم!