چه کسانی «تابوت» جمهوریت را آماده میکردند؟
امیرعلی نصرالهزاده
بعد از انتخابات است و نتایج حاصل شده بینیاز از توضیح. انتخابات ایران بیش از هر زمانی به متحد استراتژیکاش (سوریه) شبیه شده است و حالا بزرگترین رقیب نامزد حکومتی آرای باطله است! در یادداشت پیشین (جمهوریت نظام کی به پایان رسید؟) نوشتم که میتوان آبان ۹۸ را نقطه مرگ جمهوریت نظام دانست. حالا که آب پاکی روی دست خیلیها ریخته شده میخواهم نشان دهم چگونه اصلاحطلبانی که تا دیروز جمهوریت را بهانه بازی سهمخواهی کرده بودند در این سالها مشغول آمادهسازی تابوت آن بودهاند.
با اینکه پس از آبان ۹۸ دیگر نمیتوان مدعی شد در یک جمهوری زندگی میکنیم، مرگ جمهوریت ایستگاه آخر مسیری است که سالها پیش از این شروع شده است. در این مدت ضرباتی کاری به جمهوریت نظام وارد شده اما اصلاحطلبان به جای مقاومت در مقابل این ضربات یا تلاش برای التیام این زخمها، تمام توان هدف خود را صرفا بر باقیماندن سر سفره انقلاب متمرکز کردند. اینان از یاد بردند که یک طرف معادله سهمخواهی از قدرت، پشتوانهای اجتماعی قرار دارد که باید دستکم بخشی از مطالباتش محقق شود. یعنی به جای طراحی مانورهای موهومی چون «زیر میز زدن»، باید بر روی تحقق سر سوزنی از مطالبات عمومی تمرکز کرد اما استراتژی بقای اصلاحطلبان، به صورت مبنایی توان و امکان تحقق چنین مطالباتی را از بین برده بود. برخی از محورهای این تعلل عمدی در مقابل روند دفن جمهوریت را میتوان بدین صورت مرور کرد:
۱- تضعیف نهاد نمایندگی: حتما حکایت پختن قورباغه را شنیدهاید. اگر آن را در آب جوش بیندازند بلافاصله بیرون میپرد، اما اگر در آب سرد انداخته و آب را کمکم گرم کنید قورباغه بینوا پخته میشود. سالها کرنش اصلاحطلبی در مقابل شورای نگهبان وضعیت مشابه همین نابودی گام به گام را رقم زد. برخی دستاوردهای اصلاحطلبان از صندلی نمایندگی چنین بود: تکلیف سیاست خارجی را به میدان سپردند. تصویب هفتاد درصد بودجه را به خارج از دولت و مجلس واگذار کردند. در برگزاری امور فرهنگی قافیه را به امامان جمعه باختند. از پس نامگذاری یک خیابان برنیامدند و در کنار جنایتکاران به توجیه کشتار معترضین و شلیک به هواپیمای مسافربری پرداختند.
۲- تقویت نهادهای غیرنیابتی: یکی از تکراریترین حربههای حاکمیت برای دور زدن نهادهای انتخابی، ایجاد مراکز تصمیمگیری غیرنیابتی جدید و تقویت نقش آنان است. بخشهایی از این حکمرانی غیرنیابتی مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی، شورای نگهبان و مجمع تشخیص مصلحت از سالها پیش از ظهور اصلاحطلبی به عنوان یک جریان وجود داشتهاند؛ اما در طول این سالها، نقش و تعداد و اندازه این نهادها هر روز بیشتر شده است.
تغییر تفسیر اصل ۴۴ قانون اساسی منجر به پدید آمدن غولهای بزرگی چون ستاد اجرایی فرمان امام، بنیاد مستضعفان، بنیاد شهید و... شد که به احدی پاسخگو نیستند. همین چند سال پیش، رهبری یک شبه نهاد غیر نیابتی جدیدی، شورای عالی فضای مجازی، برای نظارت و سانسور اینترنت اختراع کرد. مسئول آخرین افتضاح تصمیمگیری جمهوری اسلامی در آبان ۹۸ هم نهاد غیرنیابتی دیگری به نام شورای عالی اقتصادی بود که آن هم به تدبیر رهبری و خارج از دسترس و نظارت نمایندههای مردم تشکیل شد و تصمیمگیری میکند.
۳- عادیسازی روندهای غیرنیابتی: شاید بهترین مثال این مورد، دفاع اصلاحات از برجام پس از خلف وعده ترامپ باشد. در مقابل حمله اصولگرایان به برجامی شکست خورده، هسته مرکزی دفاع اصلاحات از این قرارداد نه دفاع از مذاکره مجدد با ترامپ برای جلوگیری از هزینه بیشتر و نه حتی دفاع از ضرورت دیپلماسی به عنوان یک روند اصلاحطلبانه بود. بلکه برجام را تصمیم نظام و شخص رهبری میدانستند و نشانهاش را هم تصویب بیست دقیقهای در مجلس و شروع مخفی مذاکرات پیش از ریاستجمهوری روحانی معرفی میکردند.
بدین ترتیب اصلاحات با شلیک به پای خود نشان داد که در برآوردن مطالبهای که ادعایش را داشت هم هیچ نقشی نداشته. بدتر، با چنین دفاعی از روندی غیر شفاف و غیرنیابتی بعدا نمیتواند از همان منظر معترض «میدان» باشد که چرا مزاحم کار دستگاه «دیپلماسی» میشود. این تنها یکی از نمونههای اخیر همان روندی است که از تقاضای حکم حکومتی برای تأیید صلاحیت مصطفی معین در انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ شروع شد. تن دادن به چنین روندی و ادامه بازی در این شرایط به جای پیشرفت گام به گام برای رسیدن به مطالبات، به پسرفت دائمی در بنیادهای جمهوری و دموکراسی رسیدهایم.
کانال «مجمع دیوانگان»
نظرات