در حالیکه چند روزی بیش به برگزاری مراسم انتخابات ریاست جمهوری نمانده است، آخوند خداوند خامنه ای بار دیگر، بندگان خود را به شرکت در انتخابات فرا خواند. معلوم بود که فراخوانی بود از سر نگرانی در باره عدم شرکت وسیع مردم در انتخابات، تعین کننده ادامه "شکوه" و "شوکت" جمهوری اسلامی. نگرانی و اضطرابی، بسی بسیار بجا! اما، تا زمانیکه شمشیر از پس گردن مردم بر گرفته نشود، تنها انانی بپای صندوق رای روند که ترس و نگرانی از خشونت و انتقام ستانی نظام در درونشان لانه کرده است.

اگرچه، اخوند خامنه ای، بخوبی میداند که هر تعداد رای که بخواهند بدون هیچ گرفت و گیری از صندوقها رای بیرون آورند و درصد رای دهندگان را نیز برحسب منافع نظام اعلام کنند. تردید مدار که نظام بارها این کار را هم مرتکب شده و بازهم تکرار کند. اما، ولی فقیه، دوست دارد همهمه و صفهای طولانی مردم مشتاق را که در انتظار ریختن رای خود بصندوق است، مشاهده نماید و برخ مردم جهان بکشد. که چشم خود بگشائید و بدانید که حکومت اسلامی، مظهر دمکراسی ست و حکومت مردمی.

اینبار، اما، آخوند خامنه ای بیش از هر زمان دیگری نیازمئد شرکت وسیع مردم در انتخابات است. بیش از همیشه مشتاق است به جهانیان، بویژه به جوامع غربی، نشان دهد که مردم ایران با چه عشق و علاقه ای بپای صندوق های رای می شتابند تا کسی را برگزینند که مدیریت جامعه را بعهده بگیرند، گویی که مردم ایران و یا جهان پس از 42 سال، نفهمیده اند که رئیس جمهور در حکومت اسلامی بیش از یک "کارگزار" نیست، کارگزار ولی فقیه که بازتابنده بخش "اسلامیت" نظام است.

واقعیت آنستکه مردم به تجریه دریافته اند که ریاست جمهوری در جمهوری اسلامی، اسلامی که مظهر آن ولی فقیه، آخوند خامنه ای ست، سراپا "کشک" است، گویی که مردم شاهد بر سرنوشت اسف انگیز اولین رئیس جمهور نظام، ابولحسن بنی صدر نبوده اند. بیچاره برای حفظ جان ازخشم و غضب امام پا بگریز گذاشت. آخوند هاشمی رفسنجانی، تنها رئیس جمهور نظام بوده است که از حرمتی برخوردار بود، البته، بدلیل مقامی که در نزد بنیان گذار نظام و نقش کلیدی که در تثبیت نظام از آغاز بازی کرده بود که سرانجام نیز با مرگی مشکوک این جهان را ترک گفت.

پس از آخوند هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور اصلاحات، آخوند محمد خاتمی با بیش از دو سوم رای مردم در دو نوبت انتخابات، بچه روزی نشست، چه جنایات و چه بگیر و ببندها که بدست امنیتها بپا نشد، تا آنجا که آن آخوند خوش خنده و خوش پوش به شاه سلطان حسین معروف شد، سلطانی که با دست خود تاج شاهی را بر سر تجاوزگر، محمود افغان، نهاد. محمود احمدی نژاد برگزیده شخص ولایت، از موسای زمان به جرگه "جنگیران" و "رمالان" پیوست. هم اکنون البته که لباس منتقد نظام را بتن کرده است. رئیس جمهور حاضر نیز، هم اکنون با پرونده ای آلوده به انواع اتهمات از جمله بی کفایتی و سوء مدیریت و ندانم کاری در حال فرود امدن از ریاست است.

یعنی که در این 42 سال همه دانسته اند که "انتخابات" در حکومت اسلامی، در معنا و مفهومی سازگار با احکام شریعت اسلامی، بواقعیت در میاید. رئیس جمهور را مردم انتخاب میکند که در خدمت حضرت ولایت در اید و اراده او را در تمام عرصه های اجتماعی بکار بندد، بویژه در خصوص روابط بین المالی، عرصه ای که در انحصار آخوند خامنه ای ست و دیر زمانی ست که بر اساس غرب ستیزی برهبری امریکا تنظیم شده است، بچه قیمتی و بهزینه چه کسی، چه اندازه زیان و خسارت، هرگز چندان مهم ارزیابی نشده است. چون غنی سازی هسته ای و توسعه موشک سازی و مسلح کردن منطقه بر ضد اسرائیل، سیاستی ست تنها معطوف باراده آخوند خامنه ای. او میتواند، اگر بخواهد، شرایط تنش آلود خاورمیانه و همچنین در سطح بین المللی را به شرایطی آرام و تهی از تشویش تبدیل کند. اما، اسلامی که آخوند خامنه ای بدان عشق میورزد، ظاهرا او را از برقراری روابط دوستانه با دگر کیشان بویژه یهودیان، قومی که الله هرگز از آنان در کتاب مقدس خود بخوبی یاد نکرده است.

همچنین، بازتاب سیاست غرب ستیزی را میتوان بروشنی در اراده آخوند خامنه ای معطوف به منع واکسن های امریکایی و انگلیسی، مشاهده نمود. تعریف و تعیین سیاست در ارتباط با سلامت و تندرستی ملت، نهایتا نه تصمیم ریاست جمهوری ست و نه حتی وزیر بهداشت. این نمونه ای بیش نیست از خروارها. در چنین مواردی، رئیس جمهور در حکومت اسلامی، خود نمیتواند بیش از یک فرمانبر باشد.

اما، آخوند خامنه ای گویا بو برده است که پس از بیش از 42 سال تجربه حکومت اسلامی، مردم دیگر نمیخواهند، همچون گله گوسفند، از ترس یک شبان بدامن شبانی دیگری پناه ببرند، چون اکثرا پی برده اند که شبان اصلی کسی نیست، مگر، خود آخوند خامنه ای. که اوست شبان بزرگ، یکتا و یگانه. بهمین دلیل، ناخواسته به مویه دست گدایی از آستین برآرد و التماس بمردم که بسوی صندوقهای رژیم بشتابند تا "آبروی" نظامی که او بر آن خدایی میکند حفظ شود.

آخوند خامنه ای، با این وجود تنها به التماس از مردم اکتفا نمیکند، او از دشمنانی سخن میگوید که از آغاز همچون گرگان درنده درکمین نشسته اند که بگله ولایت حمله برند و باسارت بکشانند. پس، توصیه بسیار که مبادا مردم ترس بخود راه بدهند و احساس دلسردی کنند و در انتخابات شرکت نجویند. که با حضور مردم در انتخابات است که جمهوری واقعیت مییابد و بدون حضور مردم جمهوری اسلامی بوجود نمیاید. آخوند خامنه ای بر آنست، اگرچه، انتخابات میتواند بلحاظ های دیگر مفید باشد، اما، تنها  یک وظیفه سیاسی نیست، چه الله گفته است از آن اعمالی که دشمن را شاد میکند باید پرهیز کرد که عدم شرکت در انتخابات از آن نوع رفتارهای دشمن شادکن است. آخوند خامنه ای از زبان الله نقل میکند که در کتاب قران گفته است:

هر عمل و اقدامی از شما که دشمن از آن ناخشنود باشد این در پیگشاه پروردگار عمل صالح است.

خداوند، بنا بر قول آخوند خامنه ای همگان را به "عمل صالح" فرا میخواند، هرکسی با هر تعلق و رفتار و پنداری. اما، 42 سال دشمنی و توطئه علیه جمهوری اسلامی، بنا بر قول آخوند خامنه ای دارای یک هدف بوده و هست و آنهم "فاصله انداختن" بین مردم و نظام است. چنانکه گویی نظام خود هرگز سبب فاصله گیری مردم از نظام نبوده است. در واقع، فاصله گیری مردم از نظام، اگر نیک بنگری، از آن زمانی آغاز گردید که سران رژیم شاهی، بدون هیچ بازرسی و یازجویی و محاکمه ای بدست جوخه های اعدام، بر پشت بام نشیمنگاه امام مقدس، امام خمینی، بخاک و خون کشیده شدند، و خشونت و انتقام ستانی نهادین در ذات اسلام انقلابی، در ذات اسلام ناب محمدی، بمنصه ظهور رساند و 42 سال است که بر جامعه سلطه افکنده است. یعنی که 42 سال است که مردم شمشیر را بر گردن خود احساس میکنند و در چندین مقطع زمانی از جمله در سالهای 77 و 88 و 96 و 98، شمشیر ولایت بر چه گردنها که فرود نیامد و چه جوانانی بخاک و خون خود نغلتیدند. مردم آیا نباید احساس فاصله با نظامی چنین خونخواری کنند، با نظامی که اگر کسی دهان باعتراض بگشاید، زبان از حلقومش بیرون کشد و او  را بخواری و حقارت کشاند؟

فاصله مردم با نظام هماکنون باوح خود رسیده است، واقعیتی که وجود آنرا نظام نمی پذیرد و اگر هم بپذیرد، آنرا به توطئه ها و دسیسه های دشمن نسبت میدهد. اگر نظام در پی یافتن حقیقت است که فاصله ای که آخوند خامنه ای از آن سخن میگویند برخاسته از اراده مردم، است یا بر ساخته توطئه و کینه توزیهای خارجی، راه آن بسی بسیار ساده است، همین بس که آخوند خامنه ای شمشیر اسلام از گردن  مردم برگیرد. ترسم که مردم فاصله ها را در نوردند ودر کوتاه مدتی، حکومت اسلامی را از بیخ و بن برکنند.

آخوند خامنه ای، در آخرین خطبه انتخاباتی اش، در واقع، خواسته یا نا خواسته، نشان میدهد که چرا مردم در این انتخاب نباید شرکت کنند. چرا که او در حالی مردم را بشرکت در انتخابات ریاست جمهوری فرا میخواند که فغان مردم از مصیبت و نکبت، در فضای کشور طنین افکن شده است، سیه روزی و تیره بختی بیداد میکند. آخوند خامنه ای چنان سخن گوید، انگار که همه چیز بخوبی به پیش میرود و همه اقشار جامعه از وضع موجود راضی اند و مشکلی ندارند و بهتر هم خواهد شد. گویی نه تورم و بیکاری مزمن وجود دارد و نه فقر و گرسنگی و نه فساد و فحشا بنیان اخلاقی جامعه را بگند کشانده است و نه بی عدالتی ها و نابرابریهای طبقاتی عمیقتر گشته است، نه ظلمی هست و نه ستمی، نه حصر و زندانی و تنبیه و مجازات و نه کشتار معترضین و آنان که به نظام نه گفته اند، هرگز بوقوع پیوسته است که مورد اشاره ولی فقیه و یا آنان که میخواهند ظاهرا بر راس قدرت قرار گیرد و در عمل سپر بلای خداوند خامنه ای شده تا تقدسش حفظ گردد .

البته، اخوند خامنه ای به مشکلات معیشتی بخشی از مردم هم اشاره میکئد که مسئولین را برفع و رجوع آن فرا خواند. البته، پس از آنکه یادآوری کرد که اگر زودتر مسنولین باوامر او توجه کرده بودند و به رهنمودهای او عمل میکردند، امروز،چنین مشکلاتی پیش نمیآمد.

افزوده بر این، درالتماسنامه به مردم در آستانه انتخابات، آخوند خامنه ای، بمنظور کشاندن مردم بپای صندوقهای رای، با زیرگی از خود سلب مسئولیت میکند و مردم را مسئول سرنوشت کشور در تمام زمینه ها "اعم از اقتصادی، امنیت، سلامت،" شناسائی میکند. مسئولیتی که با دادن رای به نظامی که ابتدایی ترین حق و حقوق انسانی را از آنان سلب کرده است، باجرا در میآید.

اخوند خامنه ای مسئولیت سرنوشت جامعه را در حالی بر دوش مردم میگذارد که تصمیمات مهم در تمام زمینه های اجتماعی اقتصادی و سیاسی و نظامی و فرهنگی و غیره و بویژه در زمینه روابط بین المللی، فقط اوست که اتخاذ میکند. مگر ولی فقیه فصل الخطاب نیست؟ مگر حرف اول و  آخر را بجز ولایت فقیه، کسی دیگری میتواند بزبان آورد؟ مسئولیت، اما، هرگز، نه باندازه یک دانه جو بر دوش ولایت فقیه سنگینی نکند.

همچنین، مردم در حالی باید بار مسئولیت سرنوشت کشور را بدوش بکشند که آخوند خامنه ای ستیز و خصومت با جهان بویژه جهان غرب برهبری امریکا را همچنان ادامه داده و بر بار تحریماتی که مردم بدوش گرفته اند میافزاید. این کمر مردم است که در زیر بار تحریمات جهانی شکسته میشود و نه کمر آخوند خامنه ای و شرکایش. چه بسا که تف لیسان ولایت از ادامه تحریمات سود کلان هم ببرند.

اما، گویا آخوند خامنه ای بیشتر از هر مقام و شخصیتی در کشور، نگران شرکت مردم در انتخابات است و همچنانکه نشان دادیم، بهر وسیله و هر زبانی که شده است، پند و اندرز و مجیز گویی مردم، حتی تهدید و ارعاب و ترس از عذاب الهی متوسل میشود تا بتواند مردم را بپای صندوق بکشاند. چرا که او بخوبی میداند که هر رای که بصندوق ریخته میشود رای ایست که نهایتا بحساب آخوند خامنه ای ریخته میشود.

این بدان معناست، تا زمانیکه برگزیده مردم، رئیس جمهور، باید متعهد به رای و نظر ولی فقیه، و در خدمت او درآید، انتخابات، هرگونه که برگزار شود، انتخاباتی خواهد بود در تایید و تصدیق و مشروعیت بخشیدن بحکومتی خواهد بود که خود را ار تبار حکومت های الهی میداند؛ حکومتی هایی که دیر زمانی ست به موزه های تاریخ پیوسته اند.

در شرایط کنونی، انتخابات تنها زمانی دارای معنا و مفهومی، شود که در آن هرگز شرکت نکنی، خاصیتی برخاسته از وجود انتخابات. چون فرصت دهد برگزینی آنچه را که میخواهی، تردید مدار که عدم شرکت در انتخابات، بدون تردید آنچیزیست  که از اراده مردم برمیخیزد. امتناع از رای، رای مردم است. یعنی که رای بی رای چیزیست که مردم میخواهند. اگر این قول را باور نداری، ساده است، همچنانکه زودتر اشاره شد. شمشیر مقدس اسلام از گردن مردم (جمهور) بر گیر، تا حقیقت را با چشمان خود مشاهده کنی. بجرات میتوان حدس زد که کمتر از ده درصد از مردم در این انتخابات شرکت کنند که انها نیز بنحوی از انحا باید از جیره خواران خان ولایت خوانده شوند.

با عدم شرکت خود در این انتخابات مردم نشان خواهند داد که دوران حکومت دین برهبری فرومایه ترین قشر جامعه، قش آخوند بپایان رسیده است.

فیروز نجومی

Firoz Nodjomi

Firoznodjomi.blogspot.com

fmonjem@gmail.com