حاضر غایب

چگونه «قرنطینه» بخش بزرگی از دوران زندگی ما را تشکیل داد

ایلکای

 

| ضمایرِ قرنطینه |

- در زبانِ فارسی، شش ضمیر وجود دارد: من- تو- او- ما- شما- آن‌ها.

ضمایر دو دسته‌اند: حاضر و غایب.

او و آن‌ها اشاره به کسانی‌اند که حین گفته شدنِ جمله غایب‌اند. بقیه‌ی ضمایر که مربوط به من و تو و ما و شما هستند، اشاره‌هایی به حضورِ آدم‌ها حینِ صحبت‌اند. این چاهارتا، اول‌شخص‌های مفرد و جمع، و دوم‌شخص‌های مفرد و جمع حاضرند، به منطق و ساختار زبان تعهد دارند که حاضر باشند.

- لغت‌نامه‌ی ده‌خدا: غیبت [غ َ ب َ ] (ع مص) ناپدید شدن، دور شدن، جدایی، غایب شدن، ضد حضور.

غیبت، ضدِ حضور است. ضدِ وجود نیست. روشن است؛ وقتی کسی غایب است، الزاماً به این معنا نیست که وجود ندارد. او هست، امّا در محدوده‌ی ادراک ما نیست. جایی دیگر است. او در تاریکی سوم شخص بودن فرو رفته.

- ‏کار مهمِ اینترنت، قبل از همه چیز، ابداع ضمیر «اول شخص غایب» است: منی که دائماً وجود دارد، امّا حضور ندارد. من با دیگری‌ام، امّا پیشِ او نیستم.

- قرنطینه با وجود اینترنت، خالی‌شدنِ تمامِ «من‌ها» از «خود» است. ما در من‌هایی منزوی فرو برده شده‌ایم. عملاً هیچ‌جا نیستیم، امّا ارتباطِ ما با دیگری با اینترنت و نوشتن و این‌چیزها هم‌چنان پابرجاست.

در حالت طبیعی، دوتا «من: اول شخصِ مفرد» کنار هم، «ما: اول شخص جمع» می‌شوند. امّا گردهماییِ اول‌ شخص‌های غایب، هیچ‌وقت "ما" تشکیل نمی‌دهد. ارتباطی غیرفیزیکی، ارتباط اینترنتی، تجمعی از حفره‌هاست. چیزی به عنوانِ ما ساخته نمی‌شود. از جمعِ دو حفره با هم، تنها، خالیِ بزرگ‌تر و حفره‌ای بزرگ‌تر تشکیل می‌شود.

- کوه‌ها با هم‌اند و تنهایند
هم‌چو ما، باهمانِ‌تنهایان.

احمدِ شاملو  ۱۳۳۹

- نامه‌نوشتن، نتیجه‌ی نارساییِ تن و امکانات ارتباطی تن [مثلاً صدا]‏ در برقراری ارتباط با دیگری است.

وقتی من اینجام، دیگری اینجا نیست، نه می‌توانم لمسش کنم، نه صدام به او می‌رسد، نه هم را می‌بینیم. حرف‌هایم را به نشانگانِ خط تبدیل می‌کنم و برای او منظورم را با خط‌ها می‌فرستم. نامه عضو جدیدی از من است که نقصی ارتباطی را جبران می‌کند، قابل فرستادن است، جایی که من نیستم، می‌تواند به جای من باشد. نامه ترجمه‌ی صدای من به «نشانه‌ای مکتوب» از من است که در غیابِ من حرف‌هایم را بازگو می‌کند. حالا، این روزها و سال‌ها دیگر می‌شود خودِ صدا یا تصویر را برای کسی در فاصله فرستاد. هرچند هنوز فرستادنِ «خود» برای دیگری ممکن نیست.

ما موقعِ نوشتن برای دیگری، موقع ضبط کردنِ صدای‌مان یا گرفتن عکسی از خودمان، به ناممکن بودن حضور با دیگری و به «فاصله» اعتراف می‌کنیم.

در حین نوشتن نامه، دیگری با ما نیست. امّا ما در دل‌مان وانمود می‌کنیم که او اینجاست و ارتباط به هرنحوی، برقرار است. نامه‌نوشتن، سعی‌ برای ساختنِ ضمیرِ «دوم شخص غایب» است. دوم شخص و اول شخص که الزاماً باید حاضر باشند، به واسطه‌ی فاصله و قرنطینه، مثل سوم شخصی که نیست، غایب می‌شوند. تقلّا برای ارتباط برقرار کردن با دیگری در انزوا، باعث الیناسیون و بی‌خودشدن [ازخودبیگانگی] می‌شود. نامه، پیام، صدا فرستادن، ارتباطی است با دوم شخصی که برخلافِ وظیفه‌ی دوم شخص بودنش، درواقع نیست اما در غیاب او هم، گفت‌وگو هم‌چنان ادامه دارد: ما تلاش می‌کنیم از فرورفتن کسی در تاریکیِ سوم شخص بودن، در غیابش، جلوگیری کنیم. ما کسی که نیست را در تصورمان، «تو» خطاب می‌کنیم تا باشد.

سوره‌ی یس۸۲: إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ.

فرمانِ او چون اراده به خلقتِ چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.

عهدعتیق، سفر پیدایش، باب اول: و زمین تهی و بایر بود و تاریکی بر روی لجّه[۱] و روح خدا سطح آب‌ها را فرو گرفت. و خدا گفت: «روشنایی باش.» و روشنایی شد.

نامه نوشتن، «باش!» گفتن به کسی است که نیست. مخاطبِ نامه، در واقع، سوم شخصی است که با ارفاق و انتزاع دوم شخص می‌شود تا باشد؛ حضور داشته باشد. امّا به محض تمام شدن نامه او به تاریکی برمی‌گردد. ما با خطاب قرار دادن، حضوری جعلی معماری می‌کنیم که به محض پشت کردن فرو می‌ریزد: دوم شخصِ غایب.

- گفت‌وگو با آن‌چه/ آن‌که نیست، بیرون کشیدنِ او از نیستی است؛ در عینِ اعتراف به عدمِ حضور او.

- قرنطینه، با امکانِ ارسالِ نشانگان تصویری و نوشتاری و صوتی برای دیگری، وضعیتی است برای ترجمه‌ی تمام ضمایرِ حاضر به ضمایری غایب: ما و شما و آن‌ها همواره با دیگری هستیم، امّا حضور نداریم. تمامِ شش ضمیر غایب‌اند.