امروز توی اتاق گفتگوی نوروزستان در کلاب هاوس تعدادی فارسی زبان از مناطق مختلف جمع شده بودند تا در مورد هویت خودشون، زبان فارسی و وضعیت و مشکلاتشون صحبت کنند. خیلی خیلی برام جالب بود. خیلی چیزها دارم با گوش دادن به این آدمها یاد میگیرم.
ولی امروز تمام مدت با شنیدن حرفهاشون وحشت زده این حقیقت عریان رو میدیدم که سیاستمداران ِتمام ِدنیا برای رسیدن به مقاصد خودشون که چیزی غیر از حب ِبیمارگونه و سیری ناپذیر ِقدرت نبوده، با تک تک ماها در جاهای مختلف دنیا چه کردن.
آخر جلسه خانمی که استاد دانشگاه در سمرقند ازبکستان بود، موقع خداحافظی از آرزوهاش حرف زد و گریه شد وقتی داشت آرزو میکرد که روزی خودش و آدمهایی که مثل خودش هستند بتونن به هویت اصلی خودشون برگردند و اجازه داشته باشند دوباره به زبان و خط فارسی بنویسند.
وقتی این خانم داشت حرف میزد و صداش میلرزید و گریه میکرد، من یاد دوست ترکم افتادم که اونم یکبار گریه کنون به من گفت که آرزوش اینه که بتونه توی مدرسه به زبان خودشون حرف بزنه. اشک ِهر دو از یک جنس بود.
ما همگی قربانیان سیاستمداران و ظلم ها و خودخواهی هاشون هستیم. زورمون اگر به سیاستمداران نمیرسه، لااقل خودمون با همدیگه مهربون باشیم، لااقل خودمون به همدیگه احترام بگذاریم، لااقل خودمون به همدیگه اجازه بدیم هر کدوم آزادانه اونطوری باشیم که دوست داریم. لااقل خودمون نسبت به هم نژادپرست نباشیم.
دوست داشتن همو تمرین کنیم. دوست داشتن همو یاد بگیریم.
تا لااقل برای بچه هامون دنیایی زیباتر از دنیایی که خودمون توش زندگی کردیم، به یادگار بذاریم، دنیایی که بچه هامون با تمام تفاوت های فردی و نژادی و گویشی آزادانه و اونطوری که دوست دارند زندگی کنند، همو بپذیرند و دوست داشته باشند.
#مژگان
#کلاب_هاوس
#نوروزستان
(هر شنبه عصر / ساعت پنج و نیم)
شما سفیر ایرون باشید و از همه ی چیزهای نیک دفاع کنین.
سر کار ازم خواستن عضو کلاب هاوس بشم تا به صحبت های مربوط به حقوق بشر و اوضاع سیاسی ایران گوش بدیم. اما خارج از محدوده کاری، نیازی به رفتن به کلاب هاوس و درگیر شدن در مسائل روز (و غیر روز) احساس نمی کنم. همه ی حرف ها رو شنیدم. تکراری شدن. هارد دیسکم پر شده :) بجاش ترجیح می دم آهنگ گوش بدم یا...
زمامداری شرف رشیدف کمونیستِ کثافت ـــ هرگاه کسی در شهرهای سمرقند و بخارا در مراکز و اماکن و ادارههای دولتی به زبان پارسی حرف میزد باید مبلغ پنج روبل شوروی را به خزانه دولت به عنوان جریمه پرداخت میکرد.
پانترکیسم ـــ سایه سنگین به آن مناطق انداخته است، صحبت به زبانِ فارسی و ایران گرایی ـــ چندان به نفعِ روسها نیز نیست!
«من یاد دوست ترکم افتادم که اونم یکبار گریه کنون به من گفت که آرزوش اینه که بتونه توی مدرسه به زبان خودشون حرف بزنه.»
با چه کسی؟
با همشاگردی ها؟
این اجازه را ندارند یا مشگل دیگریست؟
نه دوست داشت تو مدرسه ادبیاتِ ترکی هم داشتن. ولی فقط فارسی بود. به نظرِ من این منصفانه نیست.
یعنی کلاً ممنوع بود/هست یا معلم کم داشتند/دارند؟
فقط با آذری ها و زبانشان اینگونه برخورد میکنند/میکردند،
یا برخورد با کردها و گیلک ها و بلوچ ها هم همینطور بود/هست؟
ما شمیرانیها نیز خواستار تحصیل و کار به زبانِ شمیرانی بوده و اصلا چه بهتر که این تکه از مملکت جدا شود، چه معنی دارد به بقیه احترام گذاشته و به یک زبانِ واحد سخن گوییم، ما هم پیشینهی تاریخی داشته و هم فرهنگی چند هزار ساله پشتیبانِ ما است.
@Alip
بله به نظرِ من این تقریبا شاملِ اکثر اقوام میشه. البته فارسی زبانِ مشترک و رسمیِ کشور ه ولی اقلیتهایِ قومی حق دارند که ادبیاتِ زبانِ مادری شون رو در مدارس آموزش ببینن. و خب متاسفانه اینطور نیست. این بحثِ بسیار جدی و طولانی ه که بعید میدونم از طریقِ رد و بدل کردن کامنت ممکن باشه.
زبان یا گویش بومی را همیشه میتوان در خانه یاد گرفت و صحبت کرد.
بسیاری از پدربزرگ ها و مادر بزرگ های ما، علاوه بر فارسی، به زبان یا گویش دیگری هم تسلط داشتند،
اما اکثر ما با آن زبان یا گویش آشنایی زیادی نداریم، مگر اینکه عشق و علاقه خاصی به آن گویش وجود داشته( که در اکثر موارد نداشته).
به عنوان شاگرد مدرسه ای، من - دیگران را نمیدانم - اگر حق انتخاب داشتم،
بدم نمی آمد با زبان یا گویش محلی آباء و اجدادی خود آشنا باشم و بتوانم با مادربزرگ و پدر بزرگ با آن گویش صحبت کنم،
اما آنجا که آن گویش به عنوان واحد درسی در مدرسه ارائه شود،
با معلم و خط کش و جزوه و مشق شب و امتحان...غیره،
برای آموختن گویش یا زبانی که کاربرد چندانی در دنیا ندارد،
به گمانم عطایش را به لقایش بخشیده،
از خیرش گذشته،
و به همان چند کلمه یا عبارتی که میدانم، بسنده میکردم.