پشت هر زن موفقی خودش است

ناشناس


در مقابل جمله معروف پشت هر مرد موفقی زنیست جمله ای که باید در مورد زنان به کار برد اینست که پشت هر زن موفقی خودش است که از جایی به بعد تصمیم گرفته است که وابسته به کسی نباشد.

زمانی که مردان در راه موفقیت هزاران تشویق گر و الگو دارند که به آنان اطمینان میدهند که می‌توانند، زنان در راه موفقیت هزاران مأیوس گر دارند که هرکدام از سمتی شعار و فریاد ناامیدی سر میدهند تا آنان را از مسیر موفقیت بازدارند.

بر خلاف سخنی که مردان میشنوند زنان همواره صدایی که میشنوند نظریه پردازی دیگران در مورد زندگی آینده آنان است که مطمئن هستند که میخواهند ازدواج را به تأخیر بیندازند یا بچه دار نشوند یا اگر بچه دار بودند چه کسی از فرزندان مراقبت خواهد کرد؟ و یا چطور میتواند آنها را تنها بگذارد و یا نتواند آنطور که باید به همسر خود رسیدگی کند و ممکن است در اثر کم توجهی٬ زن دیگری زندگی او را تصاحب کند و یا چه کسی برای همسرش غذا درست خواهد کرد؟

و... هزاران سوال دیگر که از زن در مسیر ترقی و پیشرفت پرسیده میشود تا او را از ادامه مسیر بازدارند و حتی در صورت نادیده گرفتن آنان نیز تاثیری که هر کدام از این سوالات و زمانی که بابت پاسخگویی به آنان و حتی توان فکری و انرژی که بابت آنها از زن سلب می‌شود روان او را مشوش و آشفته میسازد.

مگر نه اینست که تمام این سوالات در مورد مردان نیز صدق دارد؟ مردی که مجرد است باید ازدواج کند یا اگر پدر باشد فرزندان و همسری دارد که باید به امور آنها رسیدگی کند و ممکن است در این مسیر در حق آنان کوتاهی کند ولی چرا این سوالات از او پرسیده نمیشود؟

پاسخ این سوال بر میگردد به تفاوتی که جامعه به تفاوت هویتی برای زن و مرد قائل است زن وسیله برای پیشرفت است و مرد خودِ پیشرفت.

در قبال فرزندان مشترک زن باید مادری کند (دقت شود که معنای مادری چیزی بسیار فراتر از فرزند آوری ست به این معنی که تقریبا تمامی امور مربوط به فرزندان بر دوش اوست) ولی مرد فقط پدر میشود، پدری که اگر فقط نان آوری را تأمین کند پدر بودنش متحقق میشود اما مادر هزاران وظیفه در قبال فرزندان دارد که اگر فقط از عهده یکی از آن کارها برنیاید مادر لایقی نیست و مادری او زیر سوال می‌رود.

زمانی که زن بخواهد برای هویت خود قدمی بردارد در نظر دیگران به «سر رفتگی حوصله زن» تعبیر میشود که مرد از سمت دیگران ترغیب میشود به فرزندآوری دوباره تا زن با فرزندان سرگرم شود و حوصله اش سر نرود! چه تعبیر عجیبی ست در توصیف هویت زن که یا باید فرزندی بپرورد یا در خدمت مردی باشد تا دلش هوایی نشود!

بسیار مواجه شده ام با این توصیف از زنان که بسیاری از امور شأن آنان نیست و جالب تر اینکه هیچ کس تا بحال نتوانسته است شأن زن را برایم تعریف کند اصولاً شأن زن چیست که کار ۲۴ ساعته خدماتی بدون دستمزد (از درگیری فکری برای رتق و فتق امور منزل و مبارزه با کثیفی ها و ظرفهای کثیف گرفته تا تعویض پوشک کثیف بچه و گرد و خاکی که حین گردگیری بلند میشود و بر سیستم تنفسی زن تاثیر منفی زیادی میگذارد و انرژی که از او در رابطه با رسیدگی به امور فرزندان گرفته میشود و...) را برای او مناسب میداند اما نشستن در پشت میز ریاست و دسترسی به منابع مالی را در شأن او نمی‌داند!

توصیف کنندگان شأن زن نمی‌توانند به صراحت بگویند اما من به صراحت سخن دل آنان را در توصیف شأن زن درک کردم و آن اینست که زن در مقام «خدماتی» است و لاغیر.

حتی در جریان مخالفت ورود زنان به ورزشگاه به شأن زنان اشاره شد که چنین محیطهایی در شأن آنان نیست اما نمیتوان درک کرد که هزاران مرد که شأن انسانی خود را با سردادن فریاد در ورزشگاه به هوا دود میکنند چرا نگران شأن مردانه خود نیستند و در مقابل شأن زن در این محیط خدشه دار خواهد شد؟ تاکنون هیچ جواب قانع کننده ای در توصیف شأن زن دریافت نکرده ام.

زنی که بخواهد به روی پای خودش بایستد و به هیچکس تکیه نکند در جامعه ما هزینه های زیادی خواهد داد و احتمالا خیلی دیر متوجه هویت خود شود چراکه راههایی که از سمت جامعه در پیش پای او گذاشته میشود همان پذیرش هویت زن در خدمت دیگران است و از جامعه طرد خواهد شد. احتمالا صفاتی همانند سلیطه و گستاخ و... برچسب خواهد خورد اما باید دانست اگر در راه موفقیت به چنین صفاتی برخوردید به احتمال زیاد در یک قدمی پیروزی هستید.

پنجره ای رو به فردا