ندای جاودان سقراط

فرهاد قنبری

 

در رساله «آپولوژی» افلاطون، که به صورت مبسوطی به محاکمه سقراط پرداخته می شود با دو نگاه و جبهه مخالف روبرو می شویم. در یک سوی این محاکمه شاکیان سقراط و نمایندگان دموکراسی آتن حضور دارند که معتقدند سقراط با «توهین به مقدسات»، «تشویش اذهان عمومی» و «گمراه کردن جوانان» باعث فریب و انحراف آتن شده است و در سوی دیگر با دفاعیات سقراط که بیان همان دغدغه های همیشگی اوست مواجه می شویم.

سقراط در مقام پرسشگر [که همیشه بوده است] در دادگاه حاضر شده و در دفاعیه خود هم مدام آتنیان را به اندیشیدن در کردار، رفتار و گفتار خود دعوت می کند. فضیلت، صداقت و خودشناسی از مهمترین اصول سقراط است، اصولی که به قیمت جان به پای آنها می ایستد.

سقراط در اهمیت گریز از بدی می گوید:«آری آتنیان، گریز از مرگ دشوار نیست، گریز از بدی دشوار است، زیرا بدی تندتر از مرگ می دود.»

سقراط در دادگاه از ایمانش به قدرت نیکی سخن می گوید و نظم جهان را بر اصول نیکی توصیف می کند: «ملتوس و آنوتوس نمی توانند به من بدی کنند زیرا نظم جهان اجازه نمی دهد که بدان به نیکان زیان برسانند.»

تلاش سقراط در دادگاه هم به مانند تمام دوران حیات خردورزش، تلاشی برای خودشناسی و کسب فضیلت است: «زندگی بدون پژوهش درباره خویش، فاقد هر گونه ارزش است.»

سقراط در هفتاد سالگی با صدایی رساتر از صدای هر جوانی در ستایشگری از آزادی سخن می گوید: «والاترین و انجام پذیرترین روش ها این است که انسان دهان دیگران را نبندد بلکه بکوشد که خود هر روز بهتر و خردمندتر گردد.»

سقراط کسب فضیلت را بزرگترین وظیفه بشری و تنها راه رسیدن به سعادت واقعی می داند و انسان را به کسب فضیلت مدام دعوت می کند: «خدمتی که از من برمی آید اینست که سر در پی پیران و جوانان بگذارم و به آنان ثابت کنم  که بیش از آنکه در اندیشه مال و جاه باشند به روح خود بپردازند و در تربیت آن بکوشند و آشکار سازم که فضیلت از ثروت نمی زاید بلکه ثروت و همه نعمت های بشری اعمم از شخصی و اجتماعی از فضیلت به دست می آید.»

ندای جاودان سقراط در دادگاه، ندایی برای همه زمان ها و همه انسان ها در طول اعصار تاریخ است. سقراط با مخاطب قرار دادن آتنیان گویی تمام انسانها در تمام اعصار را مورد خطاب قرار داده و نهیبی می زند تا وظیفه انسانی و مسئولیت فردی و اجتماعی خود را هیچگاه به فراموشی نسپارند.

دغدغه های سقراط همان دغدغه هایی است که از شاگرد بزرگش افلاطون تا به امروز دغدغه های تمام متفکران و اندیشمندان بزرگ بوده است. دغدغه اینکه انسان از صغارت خود خارج شده و با اندیشیدن در رفتار و کردار خود جرات ایستادن بر روی پا و فکر خود را داشته باشد.