انواع مراسمِ مذهبی‌ در عمارتِ پدر بزرگم ـــ دائماً برقرار بود، از انواعِ سفره‌ها و مجالسِ سینه زنی‌، تا مولودی‌ها و روضه خوانی های مفصل، البته جّدِ بنده و حضرتِ والا ـــ هر دو مذهبی‌ نبوده و تنها با صوفیان و انجمن های اخوت (سِیر و سلوکِ عرفانی) ـــ نشست و برخاست داشتند، پدر بزرگم از مرشدانِ سبکِ عشّاق و خراباتی های استانبولِ قدیم (قضیه طَویل است که در آینده آنرا نقل خواهم کرد) بوده اما به خاطرِ فشارِ زنانِ خانواده و مردمانِ دور و اطراف ایضاً دیگر شازده‌ها ـــ تن به اجرای مراسمِ مذهبی‌ در اَملاکِ خود می داده تا ایجادِ مشکل در میان اهلِ محل و مردمانِ عشقِ بوی عرقِ مسجدی ها و خرافیون ایجاد نکند، یکی‌ از این رسم‌ها ـــ تعزیه بود.
 
پدربزرگم نایب الرَئیسی تعزیه‌ی شمیران را از جدّش به ارث برده بود، این یعنی‌ اگر واقعه‌ی بهمنِ ۵۷ خورشیدی روی نمی داد ـــ این مقام می بایستی رسماً به بنده تحویل داده می شد، چون عموی بزرگم چندی قبل از سالِ ۵۷ در سفری به آلمان شرقی‌ ناپدید شده و فرزندانش حتّی ۲۵ سالگی را نیز به چشم ندیده و دور از ایرانِ عزیز فوت کردند، یادِ همه‌ی ایشان گرامی‌.
 
بنده فقط دو بار بیاد دارم این قِسم مراسم را، یک بار که چندی قبل از مرگِ شازده اَعظم بوده و سپس سالِ بعد از آن و دیگر این که دو سال که گذشت ـــ خان بابا ـــ پدرم تصمیم گرفت دیگر این مراسم را در عمارت ترتیب نداده و بجایَش خرجِ تشریفاتِ دیگر را به مذهبیونِ محل دهد، پدرم اولین کسی‌ بود که بدونِ هیچ گونه ترس و واهمه‌ای ـــ ایده‌ی خود را درین زمینه علنی کرده و بدان پایبَند شد ـــ بی‌ آنکه بخواهد مثلِ قدیمیون پنهان کاری کرده و حسِ قلبی خود را نادیده گیرد.
 
به خاطر می‌آورم که پشتِ عمارت سه‌ چادرِ بزرگِ درهم زده و مراسم چند روز در آنجا برپا می شد، تمامی افرادی که تعزیه (به معنای سوگواری) کار می‌‌کردند ـــ در همان اطراف شمیران زندگی‌ کرده و مضاف بر چندی دیگر که از حوالی آماده و کمک می‌‌کردند، در واقع تعزیه همان تئاتری بوده که در آن واقعه‌ی کربلا (کشته‌ شدنِ حسین بن علی و مصائبِ اهلِ بیت) به دست افرادی که هر یک نَقشی از شخصیت‌های اصلی را بر دوش داشتند ـــ نشان داده می‌شد، می‌ توان گفت که تعزیه شاید تبلیغِ مذهبِ شیعه باشد اما به وسیله‌ی نمایش و سرگرمی.
 
از بینِ تمامِ شَبیه‌ گردانیها ـــ من از پَهلوان‌خوانی ( بیانِ غلو شده‌ی گفتگوهای بدبختانِ زجر دیده‌ی شبیه‌ گردانیها، با آواز و در یک دستگاهِ موسیقی سنتی) خیلی‌ خوشم می‌‌آمد، این نوع نمایش ـــ تعزیه‌ی دوره نام داشته ـــ مردمِ محل و تمامِ فامیل آنرا در باغ تماشا کرده و هم زمان با داستان یا زجر دیده ـــ کشیده و یا با مضحک بازی نقش آفرینان لذّت برده و می‌‌خندیدند.
 
اما کابوکی (ژاپنیها آنرا تئاترِ عجیب نیز می نامند) ـــ این نمایشِ سنتی ژاپنی را اولین بار در اواسطِ سالهای ۹۰ میلادی شناختم، آن هم اتفاقی از طریقِ دختری از دیارِ کیوتو و بازمانده‌ای از شوگانِ تُکُگاوا و هنوز در عَجبم که تو ببین قسمت را که هر دو ورثه‌ای از خانواده‌ی اشرافی بوده که هیچ کدام دیگر پایبستِ آن تشریفاتِ پیچیده نبودیم، چون خیلی‌ زود به ژاپن دلباخته و عمیقاً آغاز به تحصیلِ فرهنگِ غنی‌ آنجا کردم ـــ کابوکی شروعی بی نظیر بود تا بتوانم اندک شناختی‌ از تاریخِ اجتماعی و سیاسی این مملکت داشته باشم، در سفرهای متعدد و همکاری‌های فرهنگی‌ و دانشگاهی ـــ کمکِ شایانی از طرفِ ژاپنیها به من شد تا از این طریق بیشتر، بهتر و عمیقتَر فرهنگِ بسیار گسترده‌ی ایشان را بشناسم، با این که چند دهه می‌‌گذرد ـــ هنوز در ابتدای این آموزش هستم.
 
در سال ۱۶۲۹ میلادی زنان از اجرای کابوکی منع شدند، از آنجا که کابوکی نمایش محبوبی بود، از پسران جوان برای به عهده گرفتن نقش زنان استفاده شد، دلیل انتخاب آن‌ها این بود که دارای عضلات و صدای ظریف‌تری نسبت به مردان بوده و جایگزین بهتری برای نقش زنان به حساب می‌آمدند، به همراه تغییر جنسیت بازیگران، تغییر دیگری نیز در نوع نمایش و رقص‌ها پیش آمده و آن اضافه شدن هیجان و حتی خشونت به اجراها بود.
 
زنان دوره قاجار نیز به برپایی تعزیه می ­پرداختند، تعزیه زنانه در منزل قمرالسلطنه ـــ از عمه زاده‌های پدری من ـــ هرساله در تمامِ عصرهای ده روز اول محرم برقرار بود، اما مثلِ کابوکی ـــ در تعزیه عمومی‌ نقشِ زنان را مردان بازی می‌‌کردند.
 
داستانِ کابوکی درام است، سه‌ قسمتِ درد آور و پُر از زرق و برق ـــ تاریخی، خانوادگی، رقص دارد که ریشه‌ی تمامِ آنچه که در یک نمایشِ کابوکی اجرا می‌‌شود ـــ عمقِ زیادی در واقعیاتِ زندگی‌ ژاپنی‌های قدیم دارد، حاکمانِ بد، سامورایی‌های بی‌ رحم، جنگ‌های خونین به خاطرِ تاج و تخت، رقابت‌های بی‌ سرانجام، نبرد با طبیعت، خشک سالی‌ ـــ زمستان‌های خشن و بی‌ روح، مردانِ زیرک و گاهی‌ دلسَنگ، زنانِ حسود و بی‌ وفا، مَردمانِ هیولا مانند، حیواناتِ عاقل ـــ عادل و... با اینکه حکایاتِ کابوکی بارها دوباره نویسی شده و حتّی از چشم‌ها افتاده و به سبک‌های بی‌ ارزشتَری مبدل شد، اما چون از بافتِ اصلی‌ ژاپنی‌ها سرچشمه می‌‌گرفت ـــ خوی اصلی‌ خود را حفظ کرده (حتّی بعد از جنگِ جهانی‌ دوّم و نفوذِ بدجنسی‌های فرهنگی‌ و سیاسی دولتِ لعنتی آمریکا) و امروزه روز با قدرتِ تمام به حیاتِ خود در ژاپن ادامه می‌‌دهد، شاید این چنین چیزی را در هیچ جای دنیا نبینیم، کابوکی برخاسته از مردم است، ایشان بدان علاقه داشته و اصلاً خودِ ژاپن است، چیزی که شاید در رابطه با تعزیه نتوانیم به زبان آوریم، با اینکه عده‌ای معتقدند که این نمایشِ سوگواری ـــ آغاز گرِ تئاترِ ‌ایرانی است و قدمتی چند هزار ساله داشته اما گفته می شود که تعزیه شکل تکامل‌یافته‌تر و پیچیده‌ترِ سوگواری‌های ساده‌ی شیعیانِ سده‌های نخستین ـــ برای کشته‌شدگانِ کربلا است.
 
اسلام ـ شیعه و نمایش...؟ پس کاملاً می توان آنچه را که بالاتر عرض کردم ـــ در اینجا بارِ دگر یادآوری کرد، تعزیه تبلیغِ مذهبِ شیعه است، یونسکو از کابوکی را به عنوان یکی از شاهکارهای معنوی میراث بشریت نام برد، تو ببین فرق و برداشت را.
 
در رابطه با کابوکی ـــ مطالبی‌ به زبان فرانسه نگاشتم، در آینده سعی‌ خواهم کرد داستانهای محبوبِ کابوکی را به فارسی‌ درینجا قرار داده تا ایرانیانِ گرامی‌ از این سبکْ هنر نیز بهره گیرند، راستی‌ تعزیه‌ی ما کجا و کابوکی آنها کجا...!
 
باردونکیا (ی) سرد و زیبا، ۳ دسامبر ۲۰۱۷ میلادی (کوتاه و به روز شده)