آش شلم شوربای گیلاس

ایلکای

 

قبل از پرداختن مفصل به فیلم Cherry دوست دارم به عنوان یک تماشاچی از فیلم بگویم، نمیدانم چرا اسم این فیلم را برای خودم حال خوب کن گذاشتم، شاید برای این بود که بعد از مدت های مدیدی که هیچ فیلمی ندیده بودم و ذهنم بسیار تشنه ی دیدن و سرگرم شدن بود.

این فیلم مثل یک نوشیدنی انرژی زا برای ذهن و روحم عمل کرد، هم خنداند هم گریاند، هم تا جاهایی نصف جانمان کرد و ما را در دنیایی از دلهره و تعلیق فرو برد، و در نهایت با کلی پیام اخلاقی و دنیایی روشن و پر امید پس از ناامیدی های بسیار رهایمان کرد تا طعم گس گیلاس تا مدت های مدید تنهایمان نگذارد.

اما این موضوع که این فیلم به عنوان تماشاچی چه حس خوبی در من به وجود آورده است باعث نمیشود که به عنوان یک منتقد یا ریویونویس چشمم را بر این واقعیت ببندم که این فیلم یک فیلم مریض و دست و پا شکسته ایست که به زور خود را بالا میکشد و در آخر بخاطر تمام ایراداتش از چشم منتقدان میفتد.

دنبال یک احساس شعر گونه از این فیلم اکشن درام با چاشنی کمدی سیاه بودم که رسیدم به این ریووی کوتاه از ریچارد روپر در شیکاگو سان تایمز با امتیاز ۸۸ از ۱۰۰ که به نظر خودم نزدیک تر و دقیق تر دیدم:

اوقات سخت و دلشکستگی در اثر حماسی برادران روسو به نام Cherry که حول محور اعتیاد می‌چرخد، به وفور دیده می‌شود. اما در عین حال یک شعر خاصی هم در زبان فیلمنامه احساس می‌شود و در یک سری لحظات، امید و شگفتی، کمدی تاریک، عشق و رستگاری هم به چشم می‌آید.

ولی برایان لوری در سی ان ان با دادن امتیاز ۵۰ از ۱۰۰ آن را کوبیده و میگوید که داستان فیلم خیلی درگیر متعهد ماندن به داستان رمانی است که فیلم از آن اقتباس شده:

بازی و عملکرد جنبشی تام هالند واقعا چشمگیر است. اما این عملکرد در یک فیلم ناهموار مورد استفاده قرار گرفته است؛ اثری که به‌شدت در تلاش است تا تک تک قسمت‌های رمان خود را منعکس کند و انگار هیچ چیز منحصربه‌فردی از خود ندارد.

بیاییم از این نظر و افاضات منتقدان سینمایی عبور کرده و یک نگاه و ریویوی کلی به خود فیلم داشته باشیم:

فیلم Cherry جدیدترین ساخته برادران روسو، هجوی تند و تیز از مسیر زندگی یک نوجوان آمریکایی از اوایل سال‌های ۲۰۰۰ تا به امروز است.

برادران روسو که تا قبل از این گرد و خاکی در دنیای فیلم های کمیک به پا کرده بودند و در سال های اخیر یک تنه مارول Marvel را زنده نگه داشته اند، این بار در اثر جدید خود پا به دنیای واقعی گذاشته اند و داستان یک آدم معمول بدون هیچ قدرت ابرقهرمانی را روایت میکنند، آن ها که تام هالند را از لباس مرد عنکبوتی بیرون کشیده و لباس ضعیف ترین انسان ها، یعنی لباس یک انسان دچار اعتیاد شدید را به تنش میکنند، اما در روایت داستان خود، هنوز در همان حال و هوا کمیک هستند و این را میتوان از تدوین و قاب بندی و نوع روایت و حتی حرکات دوربین نیز فهمید (جون به جونشون کنن اکشن پسندو هیجان دوست و آدرنالین بالا بر هستن.)

فیلمی که با حال و هوای عاشقانه شروع می‌شود و رگه‌هایی از زیر ژانر بلوغ را هم در خود دارد، سپس بدل به فیلمی جنگی شده و در پایان نیز با دست مایه مواد مخدر، مسیر حماسی و به نوعی بالغانه کاراکتر خودش را کامل می‌کند. تلفیق چند ژانر با لحنی هجو آمیز که در سراسر فیلم سایه افکنده است. یک تام هالند خوب هم دارد که می‌تواند در بسیاری از لحظات فیلم را سرپا نگه دارد.

فیلم اگر روند ۳۰ دقیقه‌ای ابتدایی‌اش را ادامه می‌داد و نهایتا در حدود ۱۰۰ دقیقه به اتمام می‌رسید، احتمالا امروز از آن با تمام ایراد‌هایش به عنوان یک فیلم قابل قبول تر یاد میشد، شاید همین آش شلم شوربا بودن و دست بر هر چیزی بردن آن و اینکه خواسته اند چند ژانر را در هم تلفیق کنند مذاق منتقدان را خوش نیامده است.

بله در واقع اگر بخواهیم با خود صادق باشیم باید گفت مشکل فیلم شخصی و مستقل از استودیوهای مارول روسوها با نام «Cherry» یا گیلاس این است که ما در فیلم هیچ سبک، ایدئولوژی یا برنامه مشخصی مشاهده نمی‌کنیم.  فقط تعهد بیمارگونه و جانکاه به رمان که این را از مدت زمان دو ساعت و نیمه ی فیلم میتوان حس کرد...

فیلم Cherry با الهام از یک رمان نیمه زندگینامه‌ای پرفروش به همین نام ساخته شده است. روایت قصه فیلم در مورد یک قهرمان اصلی ناشناس (تام هالند) است که به دانشگاه می‌رود، برای فرار از یک شکست عشقی در ارتش ثبت نام می‌کند، به عنوان یک سرباز امدادگر در عراق مستقر می‌شود، سپس به خانه می‌آید، به مواد مخدر معتاد می‌شود، و سرانجام برای حمایت از اعتیاد خود به سرقت از بانک‌ها می‌پردازد. اما نقص مهلک فیلمنامه به ظاهر عریض و طویل برادران روسو این است که هرگز درگیر اتفاقاتی نمی‌شود که در سطح احساسی رُخ می‌دهند.

در واقع وقتی به پادشاهان پاپ‌کورن و بلاک باستر، آزادی عمل داده می‌شود تا فیلمی درباره اوضاع و احوال انسان عادی بسازند نتیجه آشفتگی درونی حاصل در Cherry می‌شود. فیلمساز در این اثر هیچ سبک، ایدئولوژی یا فرم درستی را برای روایتش انتخاب نکرده است.

قبل از تشریح المان‌های فیلم، بد نیست بدانید نیکو واکر (Nico Walker) که رمان چری را به انتشار رساند، در واقع زندگی پر فراز و نشیب خودش را در رمان تشریح کرد. فیلم قرار بوده آینه‌ی تمام قدِ رمان اتوبیوگرافی نیکو واکر باشد اما چیزی که در قاب دوربین می‌بینیم مسلما آن چیزی نبوده که واکر، لا به لای ورق‌های کتاب درباره‌ی خودش به رشته‌ی تحریر درآورد. تام هالند تلاش‌های زیادی می‌کند تا بتواند در نقشش فرو برود.

کسل‌کننده بودنِ بخش زیادی از وقایع ابتدایی فیلم Cherry تجربه‌‌ای به شدت منفی برای مخاطب به دنبال دارد. تقریبا نیم ساعت طول می‌کشد تا بفهمیم چری کیست، کجای دنیا زندگی می‌کند و اصلا قصه از چه قرار است.

بخش بعدی داستان، مربوط می‌شود به دوران آموزشی که چری در ارتش می‌گذراند. سکانس‌های مربوط به این بخش به شدت یادآور صحنه‌های به یادماندنیِ یکی از شاهکارهای استنلی کوبریک یعنی فیلم Full Metal Jacket است که البته فیلم چری اصلا و ابدا به گرد پای این شاهکار نمی‌رسد.

سپس وارد بخشی از داستان می‌شویم که در واقع نقطه‌‌ای است بسیار مهم و به نوعی می‌توان گفت قلب تپنده‌ی این اثر؛ زمانی که چری در مناطق عملیاتی، جراحت و آسیب‌های مهلکی که به همرزمانش وارد می‌شود را نظاره‌گر است. شاید بپرسید چرا این سکانس‌ها، به نوعی قلب تپنده‌ی اثر دانسته می‌شود؟ به این دلیل که بستر داستانی این‌طور فراهم شد تا به این نقطه برسیم و حسِ غم، درد و اندوهِ غیرقابل وصفِ چری را با پوست و گوشتمان حس کنیم ولی آیا این اتفاق می‌افتد؟ مسلما خیر.

تام هالند به نوبه‌ی خودش بسیار تلاش کرده تا پروسه‌ی انتقال حس، از شخصیت اصلی فیلم به بیننده رخ دهد اما مشکل اینجاست نه می‌توان حال و احوالِ چری را درک کرد و نه مدت زمان مناسبی برای این بخش به کار گرفته می‌شود. شاید اگر از تعداد سکانس‌های تین‌ایجریِ ابتدایی فیلم کاسته می‌شد و به مدت زمان دوره‌ی آموزشی و عملیاتیِ چری اضافه می‌شد، مشکلات عدیده‌ی روحی و روانی شخصیت اصلی داستان ملموس‌تر بود و حداقل حسی از بابت همدردی با این کاراکتر پیدا می‌کردیم.

فیلم تکلیف خودش را مشخص نمی‌کند که می‌خواهد محتوایی برای بزرگسال به نمایش بکشد یا محتوایی که درخورِ نوجوانان نیز باشد. فیلم چری از یک طرف زبان به شدت تلخی دارد و حاوی مضامین زشت و زننده مثل اعتیاد است، از طرفی دیگر دیالوگ‌های نسبتا خنده‌داری هر چند کم از زبان چری ادا می‌شود. فیلم از یک سمت می‌خواهد تکان‌دهنده باشد و ما را نسبت به اتفاقاتی که برای سربازهای ارتش آمریکا می‌افتد آگاه و مطلع کند، از سمتی دیگر خیلی سرسری از بیشتر مفاهیم مثل عشق گذر می‌کند.

شخصیت‌ها نیز هر کدام به حال خود رها می‌شوند. این‌که چرا امیلی، تا انتهای فیلم عاشق و دلباخته‌ی چری باقی مانده همچنان جای سوال دارد. به خصوص برخی از رفتارهایی که در طول فیلم از امیلی می‌بینیم با عقل آدمیزاد جور در نمی‌آید. بخصوص و با توجه به اینکه در ابتدای فیلم ما امیلی را به عنوان کسی که در انکار عشق به سر میبرد و اساسن عوض شدن مسیر زندگی چری و ثبت نام او در ارتش بخاطر دست رد زدن امیلی به عشق چری بود و این رفتار کاملن متضاد او در ادامه و تا پایان فیلم، سوال بزرگ و مبهمی را به وجود میاورد. در صحنه هایی که اعتیاد با مصرف تزریق به وضوح نشان داده میشود شاید به یاد فیلم هایی همون ترنسپاتینگ Trainspotting یا مرثیه ای برای یک رویا بیفتید که باز این فیلم انگشت کوچک آن ها هم نمیشود و فقط ما را با این واقعیت مواجه میکند که دیگر شاهکارهایی مانند آن هایی که نام بردم تکرار نمیشوند

با این‌که فیلم مدت زمانی بالای دو ساعت برای شرح قصه در اختیار دارد، گویا همه چیز در ابتدایی‌ترین حالت ممکن خود قرار می‌گیرد تا صرفا قصه‌ای طولانی روایت شود. انگار فردی در حال روخوانی کردنِ یک کتاب کت و کلفت برای شماست تا هم سرگرم شوید و هم نسبت به چیزی آگاهی پیدا کنید. بدیهی است که هر آدمی تن به این کار نمی‌دهد و از یک نقطه به بعد هم حوصله‌اش سر می‌رود و هم دلش می‌خواهد این پروسه‌ی ملال‌آور زودتر به اتمام برسد. تجربه و حسی که به شما نیز احتمالا در حین تماشای فیلم چری دست می‌دهد.

تنها چیزهایی که شما را وادار میکند تا انتها سرنوشت چری و معشوقه اش را دنبال کنید، یک سکانس نسبتن خنده دار و یک سکانس نیمه احساسی و یک پیام اخلاقی انتهای فیلم است و بس.

متاسفانه بخش ناراحت کننده این است که باید این خبر را بدهیم فیلم Cherry پتانسیل‌های زیادی برای تبدیل به یک اثر قابل قبول داشته که متاسفانه به باد داده، اما نقطه قوت آن هم این بود که ما مرد عنکبوتی را در قالبی دیگر دیدیم و بعد از تجربه فیلم The Devil all the Time  فهمیدیم تام هالند یکی از ستاره های نوظهور سینماست که هر چه زودتر باید رخت خود را از سینمای تجاری بربندد و بیشتر خود و هنر بازیگری خود را در فیلم های مستقل نشان دهد.