هشدار: این یک فیلم کاملا فمنیستی است
ایلکای
این فیلم داستان پر پیچ و خم یک تجاوز است که برای کمتر زننده بودن و بیشتر به دل نشستن با رنگ و لعاب های آب نباتی و پاستیلی خود را آراسته است البته نه برای شیره مالیدن یا تلطیف ماجرا برای مخاطبش, بلکه همه ی این ها بسترسازی مناسبی هست تا مخاطب بتواند به آرامی به لایه های درونی ماجرا وارد شود، یا میتوان گفت این رنگ و لعاب دوست داشتنی یک نوع جایزه و پاداشی برای همراهی مخاطب با تلخی ماجراست، فیلمی که حتی در پایان وقتی تلخ به پایان میرسد شما در نهایت اشک نمیریزید برای قهرمان داستان، بلکه ایستاده کف میزنید.
شاید برای همین است که در مدیای فارسی زبان از قهرمان فیلم, به عنوان قیصری زنانه نام میبرند، با خواندن خط های آینده و البته دیدن فیلم شما را با این سوال مواجه میکنم که شما چه حسی در پایان دارید، اصولا اندوهگین میشوید از سرنوشت نهایی قیصرها یا حس همذات پنداری با آرمان قهرمان، آنقدر قدرتمند هست دیگر جایی برای دلسوزی و اشک نمیماند و فقط زبان به تحسین میگشایید؟ پاسخ این سوال با خود شماست!
«زن جوان نویددهنده» یا «Promising Young Woman» یک فیلم کمدی سیاه و درام و هیجان انگیز با گرایشات عصبانی و آتشین است که دیگر امثال آن را کمتر در مدیوم سینما میبینیم. از آنجا که امروزه ما در یک بازار فرهنگی عجیب زندگی میکنیم، قصد داریم همه فیلمها به آسانی مورد تجزیه قرار گیرند، اما بعد از اینکه در سینمای خُشک امروزی همه آثار از منظر متن و مضمون، بسیار شبیه به هم و عادی شده است، دیدن فیلمی به ظاهر متفاوت چون «Promising Young Woman» باعث طراوت ما فیلم دوستان میشود.
حالا یک داستان رنگارنگ از انتقام جویی، آسیب روحی و فرهنگی، با یک عملکرد کاملاً دیدنی از کری مولیگان Carey Mulligan در مرکز آن، اولین کارگردانی امرالد فنل Emerald Fennell را تبدیل به یک اثر قابل قبول و سرگرمکننده کرده است. اگرچه این فیلم حاوی یک متن فمینیستی است که شامل برخی گرایشات طنز بسیار تند نسبت به جامعه مردان میشود، اما مطلبی است که در نهایت مطابق با آنچه در این اواخر ثابت شده است، بسیار داغ و رضایت بخش است.
زن جوان نویددهنده یک درام هجو آمیز با مفهوم بالا است که باید باور کرد حرفی برای زدن دارد. کارگردان امرالد فنل، با این فیلم موضوعی سنگین را به شکلی کاملاً شیک و جذاب همراه با شوخ طبعی سیاه و سفید به درون خانههای مردم میبرد. به بیان سادهتر، این نحوه انجام کار او با مضمون اثر است که فیلم را قابل بررسی و تعقل کرده است. اساساً زیر ژانر روایتهای تجاوز جنسی و انتقاممحور شبیه به فیلم زن جوان نویددهنده، در دهه ۱۹۷۰، با ترکیبی از آتش فمینیستی موج دوم و ظهور فیلمهای استثماری، برجسته شد.اصول ساختاری چنین فیلمهای بسیار روشن است: برای مثال یک شخصیت (تقریباً همیشه یک زن) مورد خشونت قرار میگیرد و برای جامعه چون یک مُرده رها میشود، اما او زنده میماند تا انتقام خونین از کسانی را که به او ظلم کردهاند بگیرد.
اما داستان فیلم از این قرار است که: کری مولیگان در نقش کاساندرا، یک جوان تَرکِ تحصیل کرده در رشته پزشکی است که روزهای خود را با کار در یک کافی شاپ میگذراند، و شب هایش وانمود میکند که در کلوپهای شبانه گرفتار مصرف بیاندازه الکل شده است؛ بنابراین او با این عمل میتواند اخلاق هر مردی را که سعی میکند او را به خانه بیاورد، آزمایش کند. با این حال، در شب او جنبه بسیار متفاوتی از یک الکلی را از خود نشان میدهد، او شب هنگام یک هیولاست که دستور کار آن انتقام است. شخصیت کَسی مصمم است که یکی از بزرگترین اشتباهات جامعه مدرن، یعنی تجاوزات بی حد مرز جنسی را برطرف کند.
جزئیات این برخوردها و روش او در این تستها بهتر است توسط بیننده کشف شود، اما به صورت کلی میتوان گفت که پیشرفت فیلم و شخصیت مرکزی آن بر اساس یک صحنه به صحنه دیگر، از منظر مدیریت لحن و ژانر اثر، بسیار باورنکردنی و چشمگیر است. در واقع چینش صحنههای شبانه فیلم به همراه درگیری روزانه شخصیت کَسی، بیننده را با یک انسان واقعی و درد کشیده روبرو میکند. به وضوح روشن است برای شخصیت کَسی، جنگ های شبانهاش، یک واکنش انتحاری و اساساً یک خودسوزی است.
در Promising Young Woman تصاویر به اندازهی آهنگها قصهگو هستند و کارگردان با میزانسن عالی، هرگز از بازیگر خود عقب نمانده است. در نتیجه تجربهای در طول فیلم به مخاطب ارائه میشود که افتی ندارد و با ریتم ایدهآل جلو میرود؛ درست آغاز میشود، درست شرح و بسط مییابد و درست به اتمام میرسد.
اما در این ماجرا برگ برنده قصه گویی درست و به جا است که مخاطب را خسته نمیکند و از پا نمی اندازد. گاهی سازنده به قدری شیفتهی محتوا و پیام اجتماعی اثر خود است که به کلی قصهگویی صحیح را از یاد میبرد. گاهی کارگردان انقدر به قدرت بازیگر اصلی در ارائهی احساسات حاضر در فیلمنامه به مخاطب اعتماد میکند که به کل اهمیت آفرینش تصاویر درست برای یک فیلم سینمایی را از یاد میبرد. اما میتوانم این اطمینان را بدهم که ان اتفاق در این فیلم نمی افتد و فیلم نامه و نوع روایت داستان و البته بازی بی همتا و بی نظیرکری مولیگان شما را به سلامت از هزارتویی که در ابتدا وارد آن میشوید خارج میکند و در آخر یک نفس راحت میکشید و با یک احسنت جانانه فیلم را کارگردان را و بازیگرش را تحسین میکنید.
حرف از بازیگر فیلم شد، نگاهی به بازیگران این اثر داشته باشیم.
خوب نقش اصلی داستان با بازی کری مولیگان را احتمالا بسیاری با نقش دیزی Daisy گتسبی بزرگ The Great Gatsby بشناسن، زنی هوس ران و لوس که همیشه به عاشقش پشت میکند و یا با نقشش در فیلم «راننده» Drive و نگاه های سراسر معصومانه اش در مقابل رایان گاسلینگ Ryan Gosling و حالا دیدنش در این فیلم در نقش زنی جوان و مجرد و جا افتاده که بخشی از جوانی را پشت سر گذارده. قوی و مستقل است و دیگر خبری از آن نگاه های معصومانه که در بسیاری از نقش آفرینی هایش میدیدیم نیست، بلکه حال با گذر زمان رفتاری حاکی از بی خیالی و آسودگی و بی تفواتی اش را میبینیم که میتوان گفت نشان از ارتقا درجه بازیگری این بازیگر برای درآوردن همچین کاراکتری بوده است
تینیجرهای قدیمی هم اگر «کیک آمریکایی» American Pie را به خاطر داشته باشند، می توانند جنیفر کولیج Jennifer Coolidge را در فیلم ببینند که همان مادرِ استیفر معروف است! که البته اینجانب بخاطر آنکه سنم به آن حد از جزییات آمریکن پای قد نمیدهد و نهایت چیزی که میدانم از آن American Pie Reunion بود که بیشتر کولیج را در نقش همسایه هات و هورنی دو دختر ورشکسته در سریال Two Broke Girls به یاد میاورم.
آلفرد مولینا Alfred Molina هم که معرف حضور سینما دوستان میباشد ولی نقش جالب تر برای بو بورنهام Bo Burnham دوست پسر کری کولیگان در فیلم بود که این بازیگر را بیشتر به عنوان استندآپ کمدین میشناسیم و برنامه ها و شوها و تورهای استندآپ کمدی خود را داراست و به نظر می آید که کارگردان به عمد ازین استعداد او در فیلم استفاده کرده است.
اما برگردیم به بازی کری مولیگان، موضوع این است که او در یکی از اغراقآمیزترین نقشهای ممکن، هرگز اغراقآمیز به نظر نمیآید. هرگز در ذوق مخاطب نمیزند و اصلا به سختی میتوان به یاد آورد که او یک بازیگر معروف است که حالا دارد نقش این کاراکتر زجرکشیده و بااستعداد را بازی میکند. در فیلم Promising Young Woman خبری از کری مولیگان نیست و فقط کاساندرا وجود دارد.
به خاطرهمه ی این ها فیلم Promising Young Woman یک تجربهی حدودا ۱۱۰ دقیقهای شده است که باید آن را به بسیاری از افراد سینمادوست پیشنهاد کرد
در نهایت اینکه شما یک کارگردان جوان بی سابقه باشید و این اولین اثر سینمایی شما آن هم در این مدیوم بزرگ باشد و اینکه بتوانید داستانتان را روایت و سپس تبدیل به اثری در خور تامل و ستایش بکنید، کار هرکسی نیست.
امرالد فنل Emerald Fennell اثر خود را خالی از اضافات شکل داده است؛ نه بیش از اندازه طول میکشد و نه بیش از اندازه بزرگسالانه است، اما در هیچکدام از این دو بخش هم کم نمیگذارد و مثلا هرگز کوتاه یا بچگانه ظاهر نمیشود. اینجا ظاهرا با فیلمسازی مواجه شدهایم که دقیقا میداند که میخواهد چه بگوید و از آن مهمتر، دقیقا میداند که آن حرف را چگونه به زبان سینما بیان کند.
هشدار: واقعیت این است که این یک فیلم کاملا فمنیستی است و از آنجایی که هیچ فیلمی شاهکار نیست یا هیچ شاهکاری بی عیب نیست باید گفت که نکته آزاردهنده فیلم نگاه صفر و صدی به دو جنسیت در فیلم است، هر مردی که کاراکتر زن فیلم در آن با آن ها مواجه میشود حتی آنان که چهره ای معصومانه دارند، گرگی در لباس بره اند و همه ی مردان را به قولی ناجور و خراب نشان میدهد - حتی آنجایی که شما نرم شدن کاساندرا را میبینید و بعد از هفت سال ورود یک مرد به زندگیش را میپذیرد و در سکانس آوازخوانی و رقصیدن در داروخانه، احساس میکنید که در خوابی شیرین هستید که هر لحظه امکان پریدن از آن رویا و تمام شدن آن تصاویر را دارید, میدانید یک جای داستان دروغ است، دروغی شیرین و منتظرید که حتی نقاب از چهره ی خوبان نیز بیفتد!
سینمای فمینیستی را با فیلمهای؛ خانهبهدوش، ماریان و ژولیان، زن بیسر و کارول بهتر میشناسم تا زن جوان آتیهدار!
زن جوانِ آتیهدار ـــ هیجان داشته و تماشایی است، حوصلهی آدم را نیز سر نمیبرد، ولی نقشِ کِیسی (با بازی کری مولیگان) ـــ برای من یک کاراکترِ زنِ الهامبخش ـــ نیست، شاید فقط در حد یک ژوکرِ خشمگین باشد (اول قرار بوده که مارگو رابی نقشِ اصلی فیلم را بازی کند اما این طور نشد، دلیلَش این است که تماشاگر با دیدنِ مارگو و با توجه به سابقهی سینمای بزن بزنِ او ـــ فیلم را کاملا فیلمی اَکشن متصور شده و احتمالا از فهمِ درامِ داستان به دور میاُفتاد، این استراتژی و کلکِ خوبی بود)، یک انتقام جو که در درونِ همهی ما ـــ گاهی پدیدار میشود، اما بیشتر از این خیر. با این حال بنده هوادارِ اینجور فیلمها نیستم، بیشتر به دنبالِ اصلِ پیام و نتیجه بوده تا حول ـــ هوشِ داستان و مکالمات، امرالد فنل آیندهی خوبی دارد.
سپاس از نوشتهی شما.
شراب جان درست میگین، اتفاقن از مارگو رابی نام بردین و جالبه ک اسمش رو در رده ی تهیه کنندگاه این فیلم هم میبینیمش و حتی گریم پایانی کری مولیگان در فیلم یعنی موهای پاستیلی اش ، به سدت مارو به یاد مارگو و نقش هارلی کویین دیوانه می اندازد و در جاهایی نیز از سمت بسیاری از منتقدان خود فیلم با ژوکر خواکین فونیکس مقایسه شده، درسته شاید اگر خود مارگو باری میکرد دیگه تماشاچیا با قسمت درام فیلم ارتباط نمیگرفتن و بسیار در حال و هوای اکشنش فرو میرفتن، گذشته از این ها اینکه کری مولیگان اون تصویر ثابت زن معصوم رو تونست در این فیلم به قشنگی بشکنه، یک موفقیت برای او و خود فیلم و کارگردان محسوب میشه