یادش بخیر وقتی که پرتقال هسته داشت
تف میکردیم هسته ها رو تو هوا
صاف میخوردن تو سرمون
میخندیدیم از ته دل
بیخیال از فردا
کی خبر از دل خسته داشت

یادش بخیر وقتی که آب تو بطری پلاستیکی نبود
از توی شلنگ گوشه حیاط در میومد
گاهی سرد بود و گاهی گرم
کوزه سفالیمون قدیمی بود
میگذاشتیمش سر سفره شام
ولی تو گردنش یک دسته داشت

یادش بخیروقتی که گوجه وخیارفصلش تابستون بود
کی میدونست مکزیک و شیلی کجاست
میوه و سبزی فقط از سبزه میدون میومد
کی خبر ازغذای یخزده ی تو بسته داشت
خورشت مادرم تو مطبخ
روی اجاق جوشش آهسته داشت

یادش بخیر وقتی که دوستی و محبت از ته دل بود
از مدرسه دست بدست میومدیم خونه
برگهای خشک زیر درخت ها رو له میکردیم
آلو و گوجه میکندیم از درخت سر کوچه
کجا نگران پول بودیم
کی غم و غصه ی چک و سفته داشت

 

https://iranian.com/main/member/faramarz.html?site=archive

یادش بخیر وقتی که پرتقال ها هسته داشت

blog

Jan 12, 2012