من زن/مرد ذلیل ام. مشکلی هست؟

احسان صابر

 

همه ما با موقعیت هایی مواجه شده ایم که یک یا چند نفر در جمع فامیل یا دوستان، فرد دیگری را به خاطر اینکه در فقره ای همراه آنها نشده با عبارت «زن/مرد ذلیل» یا مخفف های آن خطاب قرار داده و سعی کرده اند که او را تخفیف دهند یا تحقیر کنند و شاید او را برآشوبند که برای آنکه نشان بدهد آنچه آنها می پندارند نیست، همراهشان شود.

مثلا لبی به پیاله بزند بی آنکه نگران رانندگی بعد از آن شود، چند ساعت بیشتر بماند و تماس نگیرد و نگوید که دیرتر به خانه می رود، بی محابا غذا بخورد و نگران چربی و قند خون و دیابت و نقرس و صد کوفت و زهرمار دیگر نباشد و خلاصه در یک کلام «بی ضابطه» هر کاری خواست بکند و هر قرار و تعهدی را هم به خاطر آنکه به تریج قبای دوستان برنخورد، زیر پا بگذارد.

دوستی می گفت پدرش که اتفاقا آدم موفق و معتبر و شناخته شده ای هم است از اول زندگی مشترکشان با مادرش، از این جور تکیه و کنایه ها می شنیده و از همان اول هم بی نگرانی، کنایه گوینده را اینطور خلع سلاح می کرده: بله من زن ذلیلم، مشکلی هست؟

شنونده هم که انتظار نداشته تیری که انداخته اینطور بی اثر و سرد شود، پاسخی نداشته و مجبور بوده با این واقعیت که نمی شود مخاطبش را با این حربه قدرتمند جامعه مردسالار تحقیر و تحریک کرد، کنار بیاید.

امروز اما رویه دیگری از این ماجرا را تجربه کردم.

وقتی همراه با دوستی نسبتا مسن - از نسل پدرم - از انجام کاری بر می گشتیم و من می خواستم که دوستم را برسانم، جلوی همسرم تعارفمان کرد که وقتی رسیدیم، پارک کنیم و به منزلشان برویم. دورهم باشیم و لقمه ای هم بزنیم.

در این اوضاع کرونا خیلی سخت نیست که بی دروغ سرهم کردن، این قبیل پیشنهادات را رد کرد. بنابراین تشکر کردم و به او گفتم جدای از ملاحظات کرونایی، از آنجایی که دورکارم و باید ادامه کارم را در منزل انجام بدهم، متاسفانه نمی توانم پیشنهادش را قبول کنم.

به نظر حرفم را قبول کرده بود اما وقتی رسیدیم، گفت: حالا پارک کن و تا دم در بیا. ازینکه با اصرارش داشت شرمنده ام می کرد و از آن طرف واقعا کار داشتم و کم مانده بود که از شرکت تماس بگیرند و پی ام را بگیرند، داشتم معذب می شدم و دوباره تشکر کردم.

این دفعه اما جمله دیگری گفت: اگر از خانومت نمی ترسی بیا بریم!...

کمی قبل تر: فروشگاه اول بسته بود، در مغازه بعدی وقتی آماده میشدیم که حساب کنیم، او مانع شد که گران است و آشنای سومی در بازار دارد که کارش هم بهتر است.

سرتان را درد نیاورم، بعد از ۳ ساعت و دور زدن کل آن شهر نه تنها خرید ما انجام نشده بود که بقیه لیست چند دقیقه ای مان هم هنوز روی دستمان بود. بنابراین رخصت خواستیم که پس از رساندنش به همان نقطه ای که صبح سوار شده بود، مرخص شویم.

از ما انکار و از او اصرار که نه، باید بمانیم. وقتی نماندیم و پوزش خواستیم که آقا الان است که همکارانمان سراغمان را بگیرند، شدیم زن ذلیل.

خب ما زن ذلیلیم، مشکلی هست؟