کم کم واردِ زمستان میشویم و نینی خانم و بنده آماده شده تا قلعه را تَرک کرده و به سمتِ دیگری ـــ کوچ کنیم، پارسال که به خاطرِ زخمهای به جای مانده از نبردِ موصل ـــ بارِ دیگر به زیرِ تیغ رفته و نشد که برویم اسکی بازی کنیم، امسال هم به خاطرِ این مریضی مُرده شور برده ـــ تا به حال صبر کرده و الان به نظر میآید قضایا تا کمی آرام شده و چه بهتر که در یک کوهپایه سوئیسی پناه گرفته و به بهترین تفریحِ دنیا ـــ اسکی بازی بپردازیم، البته در هفته دوم میبایست به فرانسه بازگشته را واکسنِ کوویدـ۱۹ را بزنیم.
تمامِ اسباب و وسایل جمع شده و خدا وکیلی خبر ندارید یک قِران دختر بچهی ۱۱ ماهه ـــ چقدر دَنگ و فَنگ داشته و به دنبالَش ـــ یک خرمن قِر و فِّر از بس که ساک و چمدان دارد، از لباسهایَش بگیر تا اسباب بازی، دم و دستگاهِ خوراک و دیگر مَنقولاتِ جانبی، حال این چیزها به کنار، اینجا را باید جمع و جور کرده تا در اقامتِ بعدی ما ـــ همه چیز به منوالِ عادی باشد، یکی از این وسایل کوتاتسو ـــ کُرسی ژاپنی است که خود آن را ساخته و تعبیه کردم، این کُرسی ژاپنی در واقع یک میز چوبی بوده که زیر آن یک وسیلهی گرمایشی قرار داده شده و روی آن نیز یک لحاف بزرگِ سنگی انداخته میشود، منبعِ گرمایشِ آن یک بخاری برقی مخصوصِ کرسی بوده که گرمای بسیار عالی داده و جای شما دوستان خالی، هرگاه کاری نداریم ـــ به زیرش آلِه انداخته و از سرمای بیرون نجات پیدا میکنیم، البته بنده در این مدت تنها نبوده و معشوقه خانمِ تاهیتی زادهی ما ـــ به همراه نی نی خانم (دهها لقب دارد، نِق نق الدوله وقتی که از خواب بر می خیزد، جَنگولک السلطنه ــ وقتی که لج بازی کرده و غذایَش را نمیخورد، سِرتِق خانم جان ــ وقتی که دمِ گربههای مادر گشتهی من را گرفته و اینها را میچِلاند و..) در زیرَش استراحت کرده و شبها نیز همانجا میخوابیم.
این کرسی من را به یادِ کرسیهای خودمان در شمیران میاندازد، تا زمانی که به یاد دارم ــ زمستان ها در شمیرانِ سبزِ ما ــ برای گرمی بخشیدن به دور و محیطِ اتاق ها از کرسی استفاده می شد، پس از پایان یافتنِ مراسمِ آش پزان (رسمِ قجری، پخت آش با تشریفات خاص در اواسطِ پائیز ) ـــ چند نَکره عمله به باغ منزل آمده و در اتاق ها، تالار و حتی بخشِ مهمان نشین ـــ این کرسیها را تعبیه و نصب میکردند، این کرسی ها ـــ چهارپایه بزرگی از چوب و سطوح مختلف از یک ذرع در یک ذرع تا زیادتر (خالْ کرسی) و در بعضی در شکل مستطیل (شاه کرسی) ـــ با سه وجب بلندی که لحاف به اندازه پوشش ـــ از ابعاد ۴ در ۴ تا ۷ در ۷ و کمتر و زیادتر به روی آن انداخته ـــ با ترمه بُتهجـِقّه، جاجیم و چادرِ شب سفید ـــ آن را پوشانده و مزین میساختند، به تناسب کوچکی و بزرگی کرسی ـــ مَجمعهای مِسی برای قرار دادن چراغ یا سماور و مثل آن رویَش گذاشته، اطرافش را پُشتی کاشی و یا زَر زری، یا رختخواب (متکا و بالش هم بود، از بس مهمان داشتیم) نهاده ــ به زیرَش میرفتیم.
این را بگویم که گذاشتنِ کرسی نیز خودَش در منزلِ ما یک رسم بوده و حتی در روز و ساعتی مبارک می بایست انجام شده و بزرگِ خانواده باید در آن شب ـــ با شیرینی و تنقلات وارد خانه شده و همسایه گان هم از تحفه های خاص بهرمند می شدند.
آن زمان برای گرم کردن کرسی ــ یک منقل زیر آن قرار گرفته که حرارت لازمهی آن را تأمین میکرد، آماده کردن منقل به طور سنتی روش مخصوص به خود را داشت؛ ابتدا ته و دَرزهای منقلی را با گچ خیس کرده کاملاً میپوشاندند، سپس داخل آن را خاکستر اَلَک کرده ریخته و وسط خاکسترها را گود کرده، خاکه زغال ریخته، آتش زغال گذاشته و باد زده تا آتش زغال به خاکِه زغالها برسد، سپس به آهستگی و ملایمت ـــ روی آن را با کفگیرِ خاکستر داده، خاکسترهای دور منقل را به دور خاکهها و آتش رو برگردانده ـــ فشرده و صاف میکردند، سپس منقل را برای از بین رفتن بوی زغال مدتی در فضای آزاد باقی گذاشته و سپس زیر کرسی قرار میدادند، البته هر چند ساعت یکبار یک لایه از خاکستر روی آن را پس زده، آتشَش را تند میکردند، این روش آتش کردن مخصوص ـــ اولین منقلی بود که زیر کرسی قرار داده میشد، از اینجا به بعد، هربار منقل را خاکه رو خاکه میکردند.
البته بنده دیگر این سبک کارها را ندیده و شاهدِ کرسی نفتی و گاهی زغالی بودم، خانمهایی که در باغ منزلِ ما کار میکردند ـــ وظیفه مراقبت از کرسیها را داشته و اینها کارِ خود را خوب دانسته و زیر و خمِ کرسی نگهداری را به همدیگر یاد میدادند، هرگاه مهمان قرار بود به منزل آید ـــ شاهی کرسیها علم میشد، همگان به دورش نشسته (از هشت نفر بیشتر، نزدیک به ۲۰ نفر جای میشدند) ـــ جایگاه بزرگسالترین فرد خانواده آن پلهای از کرسی بوده که دورترین فاصله را از درِ اتاق دارد، جایگاه خردسالان جایی بوده که نزدیکتر به درِ اتاق است، چای اول نوشیده و سپس میوه پوست کنده و شیرینی خانگی نوشِ جان کرده و سپس گلی گفته و گلی میشنیدند، خیلی از معاملاتِ باغها و منازل، خواستگاریها ء در چنین محافلی انجام می شد، بعضی اوقات که سرما در مطبخ بیداد می کرد ـــ از آتشِ کرسی برای پخت غذا نیز استفاده میکردند، به این صورت که از داخل به وسطِ سقف کرسی قلابی نصب کرده و خوراکدان خود را که غذای آن روز و شبِ ایشان و دیگر خوراکیهای زمستانی بود ـــ بر آن آویخته ــ همان زیر کرسی آن را میپختند، وقتی بزرگِ منزل میگفت قلیان بیاورید ـــ یعنی آشتی کنان در راه است، وقتی آب سماور را عوض میکردند ـــ یعنی پدر و مادرِ عروس هنوز تصمیم نگرفتند، وقتی به روی میزِ کرسی رِنگ گرفته و بادا بادا مبارک بادا میخواندند ـــ یعنی بهارِ سالِ دیگر عروسی در راه است.
کرسی محّلی مهم برای خانوادهای ما و دیگران بود، شب یلدا و شبهای نوروزی ـــ شبهای بزم و پا تختی نیز همانجا در زیرِ کرسی برگزار شده و ما رسم داشتیم تا پایانِ ۱۳ فروردین ـــ کرسی را حفظ کرده و آن را بر نَچینیم، حتی با آمداً بخاریهای مدرن و سپس شوفاژ ـــ پدرم دستور میداد که لااقل یک کرسی عَلَم کرده و به یادِ آن دورانِ خوبِ قدیم ـــ شب نشینیهایِمان را در آنجایی که کرسی است ـــ برگزار کنیم، آخرین کرسی که به یاد دارم ـــ چندی قبل از شورشِ لعنتی ۲۲ بهمنِ ۵۷ خورشیدی ـــ کرسی همچنان در منزلِ ما برقرار بوده و آن زمان آخرین دِلخوشی ما همین بود که با دورِ هم باشیم و محفلِ داغِ خانواده را به زیرِ کرسی برگزار کنیم.
ایرانیانِ امروزی هیچ وقت آن لذّتها را دیگر ندیده و حِس نخواهند کرد، یادِ آن دورانِ طلایی ـــ شبهای سرد اما داغِ خانوادگی به خیر.
آخرین شب به زیرِ کرسی در نُرماندی، فرانسه، دسامبر ۲۰۲۰ میلادی
درود بر شراب جان سرخ و نی نی خانم دندان گرفتنی!
بسیار عالی.
آقا یکی به من بگه «آله» چیه؟
ونوس جان آله انداختن یعنی دراز کشیدن، آن گونه که تو جلوی بزرگتر دراز نمیکشی، آله انداختن دراز کشیدنِ خودمانی است.
نی نی خانم بالا شده، حالا گوشهای بولداگها را میکِشد، اینها هیچی نمیگویند اما حیای بچه کجا رفته، ببینم میتوانم از همین الان اسکی کردن یادش دهم!
ممنون که به پاره نویسی بنده توجه میکنی.
شکر شکر از این کلمات بامزه و آن نی نی خانم پر لقب خواستنی!
ممنون که اصطلاحات اصیل در متن ها می ریزید. یاد گرفتم و شاید دزدیدم! ^_^
خیلی قشنگ! یادش بخیر
منم یادمه کرسیهای پر از تشریفات خانمجانم را! با داستانهایش که هر بار با تکرارشان دوباره جوانی میکرد
بسیار لذت بردم. شرح جزئیات جالب و جذاب بود. نسل های آینده این اطلاعات را مدیون شما خواهند بود.