تسلیت به مادر، پدر و خانواده روحالله زم
شیرین عبادی
چند ماه پیش از اینکه خبر سفر روح الله_زم و ربودنش توسط عاملان جمهوری اسلامی در عراق منتشر شود، او برای من پیغامی فرستاده و گفته بود که میخواهد با من صحبت کند.
به پیغامش جواب دادم و قراری برای صحبت خصوصی گذاشتیم. گلایه داشت. از خیلی از فعالان حقوق بشر و روزنامهنگاران و همینطور از خود من.
میگفت وقتی خانواده فلانی (اسم یکی از خبرنگاران را آورد) برای اعتراف اجباری علیه فرزند یا خواهرشان تحت فشار قرار میگیرند، همه دنیا پشت آن خبرنگار میایستد و این کار را محکوم میکند. اما هیچ کس از خانواده من حمایتی نمیکند. برای هیچ کس مهم نیست که خواهر من فقط به خاطر اینکه خواهر من است چه رنجهایی کشیده.
سعی کردم مادرانه آرامش کنم و باید اعتراف کنم که از انتقادی که میکرد شرمنده بودم. ولی صادقانه گفتم حق با توست. اما شاید دلیلش این است که دیگران در مورد خانوادههایشان خبررسانی میکنند. اما شما هیچ وقت در مورد خانوادهات چیزی ننوشتهای و من تا امروز نمیدانستم که برای خواهر یا سایر اعضای خانواده مشکلی پیش آمده.
با دلخوری گفت خیلیها هم که میدانند یا سکوت میکنند یا خیلی راحت میگویند اینها که از خودشان هستند!
نقدش را پذیرفتم و همان روز جلوی دوربینش نشستم و درباره فشار به خانوادههای خبرنگاران حرف زدم.
همانروز از لابلای سخنانش متوجه شدم که روحالله زم روحیه حساسی دارد و نیازمند توجه عاطفی و حمایت است. او با وجود اینکه کانال تلگرامیاش دهها و بلکه صدها هزار خواننده داشت، به شدت احساس تنهایی میکرد.
چنین پسری با این روحیه حساس باید خیلی عزیزدردانه پدر و مادرش و سایر اعضای خانواده باشد. این را از حرف زدن خودش و همینطور از نوشته پدرش حجتالاسلام محمدعلی زم دانستم.
و با یادآوری این خاطره میخواهم به این مادر و پدر تسلیت بگویم و به آنها این پیغام را برسانم که در سوگواری پسرشان تنها نیستند. هزاران ایرانی با نوشتن درباره مردی که «اسرار هویدا میکرد» نشان دادهاند که از اعدام او خشمگینند و جمهوری اسلامی را به خاطر این فساد و جنایت مقصر میدانند.
بدون شک روزی عدالت در سرزمین ما نیز روی خوش به مردم نشان خواهد داد. شاید آن روز، همه پدر و مادرانی که فرزندشان قربانی ستم و فساد و جنایت شد، یکصدا و کنار هم ندای ازادی بخوانند و آنروز کسی به دیگری نگوید «تو از ما نیستی!»
نظرات