نیستی سیمین که ببینی

 

سقفی که زده بودی را

با استخوان خویش

ریخته اند

بر سر این مادر جوان

در بندر عباس و یک یک

خشت جان تو را

با پتک می زنند.

 

نیستی سیمین که ببینی

دوباره می ریزی

دوباره خون است شتک زده

به خرابه ها

و سیل اشک می خواهد

که بشوردش.

 

نیستی سیمین که ببینی و آنچنان

نعره ای بزنی باشکوه

که بس کنند این بی صفتان

و گوش بدارند

به التماس دخترکی

که می گرید نکنید

برای خدا

خانه مان را خراب نکنید.

 

نیستی که ببینی

به پیر و جوان رحم ندارند

به کودکان رحم ندارند

به کوه و دشت و دمن رحم ندارند

حتی به گورها به مرده گان

اگر چه صد ساله مرده اند رحم ندارند.

 

نیستی سیمین که مجال دوباره دهی

به این شعله که رو به کاهش است

در سینه وطن

نیستی که با دم تو

دوباره گرم بسوزد.

 

نیستی نیستی که «عظم رمیم» را

انشاء کنی دوباره به لطف

و به مادری که خود را

در خرابه ها سوزانده است

بیش از توان خویش

نیرو دهی

تا نمیرد و خانه ای برای خود

و نوباوگان خویش

دوباره بسازد.

 

* عباراتی از این سروده از شعر بزرگ بانوی غزل معاصر ایران خانم سیمین بهبهانی با عنوان «دوباره می سازمت وطن» برگرفته شده.

/

نیلوفر شیدمهر

ونکوور کانادا - اول دسامبر ۲۰۲۰

تارنما:nilofarshidmehr.com

کانالِ شعرخوانی در یوتیوب (از شما دعوت می‌شود مشترک شوید / دکمه سابسکرایب را بفشارید)