از کیهان بچه ها تا تعبیر خواب

میم نون


بهترین هدیه ای که از مادرم گرفتم در کلاس سوم دبستان در تابستان ۱۳۵۵ بود.

روزیکه کارنامه قبولیم را گرفتم مادرم یک جلد مجله کیهان بچه ها بهم هدیه داد و ‌گفت با دقت بخوان و هر هفته که چاپ شد برایت میخرم.

تمام  سالهایی که هر هفته بشوق خواندن کیهان بچه ها در هیجان بسر میبردم الان هم‌ مرا مست میکند و اکنون که بیش از چهل سال از ان دوران میگذرد وقتی از جلوی دکه روزنامه فروشی میگذرم چشمم دنبال کیهان بچه ها میگردد ولی افسوس که سالهاست دیگر چاپ نمیشود و اعتراف میکنم هیچ کتابی  نتوانست اون اشتیاق  و لذت خواندن اون مجله دوران کودکیم را برایم بوجود بیاورد.

تراژدی جامعه ما اینجاست که تو طبقه کارمند و کارگر وقت گذاشتن برای کتاب خریدن و کتاب خواندن بندرت اتفاق میافتد و من هیچگاه بیاد ندارم پدرم دست من و یا خواهرم را بگیرد و به کتابفروشی ببرد، اما از خریدن تو‌پ و اسباب بازی دریغ نمیکرد چون پدرم سوادش تا سیکل بود و اهمیت نمیدادژ

در میان ‌اطرافیان فامیل و اشنا هم‌ کمتر کسی را کتاب بدست دبده بودم  و این خاطره در حقیقت یک بیماری اپیدمی تو جامعه ای بود که من درونش بزرگ شدم.

بیشتر مردم تفریحات دسته جمعی و تلویزیون و چرت و‌پرت گویی های دور همی را به ‌کتابخوانی ترجیح ‌میدادند و سرانجام این نا اگاهی اجتماعی، تجربه ای هست که تو این دوران بعد از انقلاب تو جامعه شاهد هستیم.

دانشگاه و کالج و کلاس تقویتی تا دلت بخواد هست، اکثرا هم‌ فارغ التحصیل  میشن و مدرک لیسانس را حداقل  دارند ولی همین دکتر مهندسها تو رعایت قانون و روابط اجتماعی همه دچار ضعف و نقصان هستند.

بعضی از این افراد در مجالس موقع صرف شام چنان حمله میکنند و یا موقع رانندگی انچنان بی احتیاط و جسورند و یا‌ درصف خرید اگر بتوانند حق نفر جلویی را از بین ببرند تا خودشون پیش بیافتادند، که اگر کسی نداند احتمال میدهد الان از صحرا اومدن و از شهر نشینی بی خبرند.

بدیهی است با اوضاع فعلی ایران این سقوط و ورشکستگی  فرهنگی اسیب جدی تری به اینده کشور وارد میکند و ملتی که نگاه دنیا به خیام و امام محمد غزالی و فردوسی و ابن سینا و مولانا و ‌حافظ و سعدی و دیگر بزرگان تاریخ ان و ‌دانشمندان معاصر ایران همچون پرفسور صمیعی ها و میرزاخانی ها وبقیه هست و غبطه میخورند، اما الان کشور بسویی میرود که کم کم فرزندان این کشور هیچکدام از مشاهیر ارزشمند تاریخ خود را نخواهند شناخت.

نتیجه این میشود که  صاحب کتابفروشی «کتاب ویستا» در سعادت اباد پس سالها با دلی پر از غم و رنج اعلام ورشکستگی و تعطیلی کند  وب ا اندوه بگوید به اصرار همسرم چند سالی هم دوام اوردیم و دیگر من و امثال من که به دولت و یا ارگانی وابسته نیستیم به این سرنوشت دچار شدیم اما من نمی‌گویم بخاطر کتابفروش کتاب بخرید بلکه بخاطر اینده فرزندانتان کتاب بخرید تا در اینده فرزندان بیسواد و دولتمردان نادان نداشته باشید.

ملتی که پر تیراژترین کتابهایش آشپزی و تعبیر خواب باشد تنها دراندیشه خوردن و خوابیدن است و دریغ از ذره ای تعقل چگونه یک‌ ملت میتواند علیه خود اینچنین رفتار کند.

شعری منسوب به ناصر خسرو ‌هست  بنام‌ عقاب که بیت اخرش پس از شکار و سقوط عقاب میگوید:

چون نیک نظر کرد پر خویش دران دید
گفتا ز که نالیم از ماست که بر ماست