چه كردند با تو، پاییز

به رحیم، و تمامی مبارزان و رفته گان پاییز در هر سال

سپیده مجیدیان

 

با هر برگى كه فرو می ریزد از درخت،
درین خزان و پاییز،
دلم می گیرد،
ازین غم و درد.

برگها زردند و گه سرخ،
سرخی هر برگ،
می نشیند در دل مرگ.

آه اَی پاییز،
اَی زیبا،
با این همه رنگ،
چه كردند با تو دژخیم نفرت و مرگ

تو زیبایی، و من محو تماشایت،
درین مه سرد،
لیك خون عاشق مى چكد با هر برگ.

با هر برگى كه فرو می ریزد از درخت،
دلم سوی تو میاید با هزار ان درد.