I Haul?
U Haul
در افق دشت ها و صحراهای امریکا، به غیر از ماه و خورشید و البته ستارگان، سیارات کوچک و بزرگی به نام U Haulهم برای خود درخششی دارند. این سیارات، با اندازه های مختلفشان، گاه خودروهایی هستنند شبیه به یک کامیون کوچک که راننده و بار و بندیلش را در یک محفظه در کنار هم قرار می دهند و گاه به صورت چیزی شبیه به یک گاری به ماشین شخص، که خود رانندگیش را عهده دارند، بسته می شوند. ”U “ در این اسم، همانطور که حدس می زنید، مخفف یو به معنی «شما» بندگان خداست و قسمت دوم هم به این معنی است که اگر می خواهید راهی بلادی دیگر شوید بهتر است مثل بچهء آدم از مسئولیت این وظیفه نهراسید، زار و زندگیتان را بردارید و با چند چرخه ای که خودتان گرداننده اش هستید وظیفه جابجایی یا hauling و به قولی نقل مکان کردن را خود بر عهده بگیرید. با این بیانیه، شرکت یو هال هر امریکایی را تشویق و ترغیب می کند که رفتن ،به معنی بنه کن کردن را، امری آسان، طبیعی و حتی لازم به شمار آورد.
امریکایی، همونطور که فرهنگ «نانوشته »ولی «پنداشته»ء ما ایرانی ها به ما آموخته، آدمیست ساده دل و تاثیر پذیر. بهش بگن رفتن آسونه، باورش می شه. بگن «ای بابا ، خسته نشدی اینقدر اینجا موندی؟» میگه «راستیا! پاشیم بریم ببینم یه جا دیگه چه خبره» اینا از سکون بدشون میاد. سکون رو علامت بی همتی میدونن. میگن یارو بی عرضه است که همش یه جا مونده. لابد هیچ کس توی هیچ جای دیگه نخواستتش واسه همین سر جاش مونده. جا خوش کردن نه تنها اصلا و ابدا تو مرام اینا نیست، بلکه به معنی درموندگیه.
در اینجا لازم می دونم خودمو سخنگوی سایر هموطنانم بدونم و از هراسی که این مفهوم hauling در دل هر ایرانی میاندازه و لرزه ای که پشتشو، حتی اگر شیردل هم باشه، میلرزونه، دم زنم. تا اونجا که من آگاهم در نظر ما ایرانیان ،که همواره خودمون روساکنان ابدی کوچه،خیابان، محله و شهر و زادگاه خود می دونیم، این نوع «هال» ،حتی اگر فاعلش ”یوی“ خود شخص یا خود جنابعالی باشه ،کاریست که گنجیدنش - حتی در فرض هم – بعید به نظر میاد. یک شیرازی یا مشهدی یا اصفهانی یا همدانی و یا اهل هر جای دیگر مملکت ما، همواره خود رو ساکن کویی می دونه که در اون به دنیا آمده، زندگی کرده، مدرسه رفته و بالاخره شاید ازدواج کرده. اگر هم به عللی مجبور بشه از محله اش به جایی دیگر بره، یا حتی از شهری به شهری دیگه کوچ کنه، هیچوقت بوق ورنمیداره بگه آی مردم I Haul یا I am Hauling ، بلکه با کمال فروتنی و همراه با نفسی که صدای آه میده میگه «قسمت ما هم این بود که سر از اینجا در آریم» یا «دست روزگار ما رو آورد اینجا و باعث شد که ما خونه و کاشانه مون رو ول کنیم ویک کاره پاشیم بیایم اینجا» -(حتی اگه این جایی که از اون حرف می زنه بهشت برین هم باشه!). در اینجا باز کردن یک پرانتز دیگر هم لازمه: (حالا می خواد این رفتن و دور افتادن اختیاری هم بوده باشه! عین همین برون مرزی های خودمون)
برای ایرانی خانه همیشه آنجاست که پشت سر گذاشته ایم. چیزی که کمپانی یو هال خواب جابجاییش رو هم نمیتونه ببینه.
فرشته کوثر - Fereshteh Kowssar
مادرم در عمرش ده ها بار نقل مکان کرد. یک بار اسباب و اساسیه اش را با کامیون بزرگ یوهال از فلوریدا تا میشیگان بردم. من رانندگی می کردم، مادرم کنارم نشسته بود. بیشتر به موسیقی رادیو گوش می دادیم. یک آهنگ از الویس پخش شد ازش پرسیدم وقتی جوان بود الویس رو دوست داشت؟ گفت الویس سوسول اه اه... جنیس جاپلین خوب بود. فکر کردم دمت گرم مامان! راک اند رول!
چرا مادرم این همه جا به جا شد؟ چون نیمه آمریکایی نیمه بختیاری بود؟ چون حاضر بود با مردان زندگی اش همه جا بره؟ برای کار؟ برای تغییر آب و هوا...
جهانشاه، شاید چون مادرت جرات داشت و از تغییر بیم نداشت؟
بله شیرین، بی باک بود، شکی نیست. برای تغییر زندگی می کرد. به هیچ چی بند نبود برای مدت طولانی.
چقدر خوب
سرکارخانم کوثرقبل از هرچیزبهتون تبریک میگویم ۰شمابانثر زیبا یتان حرف دل خیلی از ماها را بیانکرده اید. بقول مشهور هرانچه ازدل برخیزد بر دل نشیند.