مست ز می
ثریا پاستور


همه ، در خواب و خموش
من ، پر از جوش و خروش
همه ، در سردی و غم
من ، پر از گرمی‌ و دم
همه ، بی‌ مهر و وفا
من ، پر از شعر و صفا
همه ، در حسرت عشق
من ، پر از گرمی‌ و عشق

چه کنم، با که بگویم سخنم
من که ، دور از گنهم

همه ، در سوز و گداز
من ، پر از راز و نیاز
همه ، در دشتی سرد
من ، در این خیمه ی درد
همه ، هستی‌ به خراب
من ، پر از مستی ناب
همه ، در حسرت می
من همه ، مست ز می

چه کنم ، با که بگویم سخنم
من که ، دور از گنهم



ثریا پاستور