آذر ماجدی

اپوزیسیون راست خرگوش دیگری از کلاه درآورده است؛ اما این خرگوش مفلوک و نیمه جان است. "پیام نوین" رضا پهلوی تلاشی است برای بسیج صف آشفته گرگ های در اپوزیسیون لانه کرده؛ پیام ظاهرا با مردم سخن می گوید، اما در واقع دارد به اپوزیسیون دست راستی هشدار می دهد که باید بجنب اند؛ صفوف شان را متحد کنند و در تدارک یک رژیم چنج صف آرایی کنند. تشتت و دعوار بر سر صندلی و پول را به کناری بگذارند؛ فرشگرد و ققنوس و بیانیه های 14 معصوم و فراخوان های رفراندوم را که دو سال و نیم است از کلاه در آورده اند را به فراموشی بسپرند و در کنار هم متحد و منسجم ظاهر شوند.

این "ما" چه کسی است؟

رضا پهلوی در این پیام از "ما" سخن می گوید و بر ضمیر ما تاکید می گذارد. این "ما" کیست؟ تمام گرگانی که تا دیروز از قِبل رژیم اسلامی دزدیده اند و خورده اند و برده اند؛ کسانی که دستشان در جنایت این نظام آلوده است و لازم المحاکمه هستند؛ رژیم سابقی هایی که بر پول های اختلاس شده لم داده اند؛ دلالان سیاسی ای که کارشان تا دیروز مصاحبه و قلمفرسایی در باب اصلاح جمهوری اسلامی بوده است و اکنون در باب "گذار مسالمت آمیز" از رژیم. دیروز روضه امام حسین و کربلا می خواندند و امروز از کورش و زرتشت می گویند؛ ناسیونالیست های قومپرستی که دیده اند چگونه برادران قومپرست شان در کردستان عراق در نتیجه یک رژیم چنج خونین بقدرت و مال و منال رسیدند و در آرزوی تکرار همان سناریو در ایران هستند. حتی لیبرال هایی که تا دیروز از حاکمیت مردم می گفتند و امروز رضا پهلوی را "سرشناس ترین" چهره اپوزیسیون می نامند و با حفظ برخی ملاحظات از او بعنوان یک انسان "آزادیخواه" و "متمدن" یاد می کنند.

این "ما" بجای مردم نشانده می شود. پیام در اصل به اپوزیسیون راست و مرتجع است؛ اما در زرورق شعارهای مصادره شده از کارگران، مردم آزادیخواه و بجان آمده و کمونیست ها پیچیده می شود. تلاشی عبث برای فریب مردم! مردم آگاه تر، روشن بین تر و پخته تر از آن هستند که فریب این شعارهای پر طمطراق دزدی را بخورند. این نسل، نسل سال 57 نیست. رژیم چنج چهل سال پیش عملی شد ولی اکنون خودتان هم می دانید که کار هرکولی نیاز دارد. دو سال و نیم است که مدام آب را تست کرده اید؛ و هر بار از بار پیش ناامید تر شدید. از همین رو در کمال وقاحت و علنا از حمله نظامی آمریکا به ایران برای قدرتیابی سخن گفتید. به هر دری زدید که دولت آمریکا را به دخالت نظامی و کشتن بیش از یک میلیون انسان راضی کنید. آگاهید که بدون چنین دخالت و بدون پاشیدن خون و به قیمت ویرانی جامعه قادر نیستید به آلترناتیو حکومتی بدل شوید.

روضه خوانی دردی دوا نمی کند!

رضا پهلوی می گوید که رژیم اسلامی جز "خفقان و تبعیض" و "سرخوردگی و ناامیدی" ارمغانی برای مردم نداشته است. می گوید که نمی خواهد شاهد باشد که "کودک بلوچ در کپر زندگی می کند." از اینکه "کشور در اختیار بیگانگان" گذاشته می شود و "بروی مردم بیدفاع شلکیک می شود" رنج می کشد. انسان نمی داند که به این روضه خوانی بخندد یا گریه کند. از قدیم گفته اند "درغگو کم حافظه می شود!" بگذارید حافظۀ ایشان را بروز کنیم. آیا نظام های پهلوی چیزی بجز خفقان و تبعیض، سرخوردگی و ناامیدی، فقر و فلاکت برای مردم به ارمغان آوردند؟ در نظام سلطنت پهلوی، پدر و پسر، آیا کودک بلوچستانی، کردستانی، آذربایجانی، تهرانی و اصفهانی در کجا زندگی می کرد؟ آیا کپر لغت تازه ای در فرهنگ لغات سیاسی ایران است؟ کپرنشینی و حاشیه نشینی آیا یک پدیده جدید و صرفا اسلامی است؟ دست بردارید! اشک تمساح ریختن دردی ازتان دوا نمی کند.

چنان از تیراندازی بروی مردم بیدفاع سخن می گوید و از تاراج ثروت جامعه و و دزدی و واگذاری سرزمین به بیگانگان که انسان هاج و واج می ماند که این شخص از تاریخ بی اطلاع است؟ تازه بدنیا آمده است؟ آن 62 میلیون ثروت اعترافی خودش را چگونه بدست آورده است؟ از آسمان برایش باریده است؟

باید پرسید که آیا خوشی زیر دل مردم زده بود که علیه پدر ایشان انقلاب کردند؟ مردم علیه اختناق، سرکوب، ساواک، شکنجه و اعدام، علیه فقر و فلاکت، حاشیه نشینی، نابرابری، تبعیض و قلدری حکومتی بپا خاستند و با گلوله های "برادران ارتشی" و به فرمان پدر ایشان روبرو شدند؛ میدان ژاله در 17 شهریور فقط یک نمونه است.

شعار دزدی دردی ازتان دوا نمی کند!

یک وجه رقت بار، مضحک و در ضمن وقیح این پیام مصادره شعارهای کارگران و کمونیست هاست. رضا پهلوی از "آزادی و رفاه" سخن می گوید! ادعا می کند که نظام آلترناتیوش برای مردم آزادی و رفاه به ارمغان خواهد آورد! جل الخالق! آقای پهلوی مردم دیروز بدنیا نیامده اند! شما بویی از آزادیخواهی نبرده اید! جد اندر جد دزدیده اید و خورده اید و برده اید! تاریخ زنده است. مردم شما و همبالگی هایتان را خوب می شناسند. مصادرۀ شعار کارگران و کمونیست ها دردی ازتان دوا نخواهد کرد. فقط نشان می دهید که تا چه میزان مستاصل شده اید که در روز روشن و در مقابل نگاه خاص و عام به شعارهای "ارتجاع سرخ" دست درازی می کنید. این کلاه برای سرتان گشاد است.

"خرد جمعی"!

آنقدر مفلوک شده اند که شعار طبقۀ کارگر، بویژه کارگران هفت تپه را مصادره می کنند. آیا اصلا معنای این خواست کارگران را درک می کنید؟ کارگران مجامع عمومی شان را تشکیل می دهند؛ در این مجامع بحث می کنند؛ با هم تصمیم می گیرند و جمعی وارد میدان مبارزه می شوند. "خرد جمعی" شعار دیماه 96 و آبانماه 98 و نزدیک به سه ماه مبارزه قهرمانانه کارگران هفت تپه است. کارگران با این شعار علیه فقر و فلاکت، تبعیض و نابرابری، اختناق و سرکوب و برای سلب مالکیت از سرمایه داران بمیدان آمده اند. همان سرمایه دارانی که شما با قاطعیت از حق مالکیت شان دفاع می کنید.

نمی توان هم از تقدس حق مالکیت سرمایه داران دفاع کرد و هم از آزادی و رفاه. نمی توان پرچم مالکیت سرمایه دارانه را برافراشت و از "خرد جمعی" که طبقه کارگر طی مبارزات جانفشانۀ خود در تاریخ به ثبت رساند، سخن گفت. دم خروس از این "پیام نوین" بیرون زده است. حتی نمی توانند در یک پیام 15 دقیقه ای که قصدش فریب مردم است از تعهد خود به دفاع از مالکیت سرمایه دارانه سخن نگویند. "خدا روزیتان را جای دیگری حواله کند!"

تا مالکیت سرمایه دارانه پابرجا است؛ تا زمانیکه سرمایه داری حاکم است، هیچ سخنی از آزادی و رفاه نمی توان گفت. بدون برابری کامل اقتصادی، بدون فروپاشی مناسبات سرمایه دارانه شعار آزادی و رفاه پشیزی ارزش ندارد؛ یک دروغ و فریب بیش نیست. شما می دانید، ما می دانیم، مردم هم می دانند.

مرهم سریع!

جالب است که در همین پیام کوتاه، علیرغم مصادرۀ شعارهای کارگران و مردم بپا خاسته و کمونیست ها، فراموش نمی کنند که اعلام نمایند "مرهم سریع" در کار نیست. منظور از "مرهم سریع" چیست؟ یعنی انتظار نداشته باشید که با سرنگونی رژیم اسلامی و قدرتگیری آلترناتیو راستِ رژیم چنجی وضعتان بهبود یابد؛ فقر ریشه کن شود؛ فلاکت رخت بربندد؛ آزادی و رفاه برقرار شود؛ اراده جمعی مردم حاکم شود. بقول داریوش همایون از رهبران اپوزیسیون راست رژیم سابقی: "مردم باید سه نسل از آنچه می خواهند بیشتر کار کنند و از آنچه انتظار دارند کمتر دریافت کنند تا اقتصاد ورشکسته سامان بگیرد." مردم از شما نه "مرهم سریع" و نه "مرهم لاک پشتی" طلب می کنند. بخود زحمت ندهید.

"باور" کلام کلیدی

رضا پهلوی اضافه می کند که "باور" آن کلام کلیدی است. در اینجا با ایشان هم نظریم. باور براستی که کلیدی است. اما شما کلید تان در را باز نمی کند. مردم به دستیابی به یک جامعه "آزاد، برابر و مرفه" باور دارند؛ مردم به نیروی متحد و منسجم خود باور دارند؛ مردم باور دارند که فقط به نیروی متحد و سازمانیافته خود باید اتکاء کنند. مردم باور دارند که نه تنها رژیم اسلامی، بلکه کلیه اپوزیسیون راست و طرفداران نظام سرمایه داری خواهان تداوم نظم استثمارگر، مختنق و سرکوبگر هستند. مردم باورمند هستند که تنها پاسخ رهایی بخش سرنگونی نظام سرمایه داری بهمراه نظام اسلامی است. مردم ذره ای به دزدان سرگردنه چه از نوع اسلامی و چه از نوع رژیم سابقی باور ندارند. مردم پخته تر و آگاه تر از آن هستند که به این پیام پر فریب با شعارهای دزدی باور بیاورند. مردم از تاریخ آموخته اند. و تاریخ به آنها می گوید که این سیاستمداران دزد و درغگو بدنبال پر کردن جیب های خود و قدرتگیری خویش هستند. مردم به شما باور ندارند!