باز هم مطلبی سُست, خسته کننده و تکراری (boring) و متاسفانه بیش از پیش تاسف آور تحت عنوان "علائم نخواستن جمهوری اسلامی"  از اکبر گنجی در صفحه اول خبرنامه گویا منتشر شد. این مطلب تکراری بدون کوچکترین اشاره ای به موضوع دردآور روز یعنی اعدام (کشتن) جنایتکارانه شهید خلق نوید افکاری هدفمندانه به مسائل حاشیه ای می پردازد تا با دادن آدرس اشتباه  فقط شورای نگهبان و قوه قضاییه را مقصر جلوه دهد. چرا؟ فکر کنیم چرا؟

عجبا که ایشان بعد از ٤١ سال و ٧ ماه تازه علائم نخواستن جمهوری اسلامی را مشاهده کرده اند و مشفقانه پند و اندرز داده اند تا از بین همه نهادهای جمهوری اسلامی شورای نگهبان و قوه قضاییه رفتار خود را تعدیل کنند. یا وگرنه بیم آن می رود "چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من". 

بنده نیز اعتراف می کنم که عادتا بعد از کلیک کردن با اکراه بر روی لینک مطلب اکبر گنجی, وقتی صفحه متن مطلب ظاهر می شود, بلافاصله دستم اتوماتیک وار بر روی بخش قرمز جدول یا  نگاره "رای دهید" می رود. آن هم بدون خواندن حتی جمله نخستین نوشتار ء قابل پیش بینی, تا به آن با آمیزه ای از پیش آگاهی ذهنی و نیمه خودآگاهی اتوماتیک وار طبق روال همیشگی رای منفی قرمز بدهم. زیرا خواندن مطالب گنجی مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن است. 

البته شواهد آماری فراوانی در سایت گویا  وجود دارد که انگیزه ناخودآگاه بنده در این واکنش آنی منحصر به فرد ء اینجانب نیست؛ و اینکه صدها خواننده خبرنامه گویا به احتمال زیاد به همان اندازه به این تکرار مکررات رفتاری "رای منفی دادن" عادت کرده اند که اکبر گنجی به تکرار مکررات هذیانه گونه ضد غربی و ضد آمریکایی خودش عادت کرده است و تحت هر بهانه ای همان مطالب قدیمی منسوخ و هکف و عبث را قی کرده و بالا می آورد. آنهم مثلا با ژست محققی و با آروق فندوقی از نوع روشنفکر دینی که علیرغم هزاران کیلومتر فاصله از "ام القرای جهان اسلام" هنوز بند ناف خود را از آن نبریده است. افکار عبث, ملالت‌آور و خسته کننده ای که تاریخ مصرف آنها دیریست که سپری شده است.

لابد از نگارنده ایراد می گیرید که شایسته هیچ انسانی نیست بدون کوچکترین درکی از مطلب به آن رای منفی بدهد. اگر معیار و متراژ قضاوت کننده, ترازوی انصاف یا دمکراسی از ره بی‌غرضی و بی‌نظری و یکسان نگری باشد, باید دست ها را بعنوان تسلیم بالا برد و بقول آمریکایی ها  به گناه خویش معترف شد. یا بعبارتی (guilty as charged).

اما باید از خود پرسید آیا آزموده را آزمودن خطا نیست؟ یا برای اثبات صحت و سقم ادعاهای تکراری چهل ساله "چوپان دروغگو" باید اول تحقیق کرد و سپس قضاوت؟  مگر انسان عمر نوح دارد که در اتلاف آن اینگونه حَاتم الّطائی وار بخشندگی کند؟ آنچه که اکبر گنجی می گوید حادث تحقیق  و راستگویی نیست, بلکه بقول فرنگی ها حاصل درازگویی و اطناب (pleonastic circumlocution) است در باد.

وانگهی به مصداق آن غزل معروف حافظ که از دست "زهدفروشان" عنان به میکده داد و گفت که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن. فریاد "آی گرگ" ء چوپان دروغگو نیز واجب است نشنیدن. قصدم هرگز اسائه ادب به آقای گنجی نیست اما آش این ادعای بی پایه که آمریکا می خواهد ایران را کلنگی بکند یا رژیم دست نشانده خویش در آن بنشاند, آنقدر شور و بیمزه و تکراری شده است که بقول مذهبیون في قاموس المعاني فقط می توان آن را به داستان سرایی چوپان دروغگو تشبیه کرد تا حق مطلب ادا شود. یا وگرنه همین ادعای گنجی را مسئولین نظام از جمله حسن روحانی و محمدجواد ظریف بارها تکرار کرده اند.

حال عده ای شناخته شده نظیر آقای گنجی و "شرکاء" ی استمرارطلب در خارج از کشور با زیرکی سنگ نظام را به سینه می زنند و رندانه با "نو بسته بندی", اشانتیون جذاب تبلیغات نظام و هراس افکنی گیرا را بصورت مجانی و برای بازاریابی تحویل عوام می دهند تا در اذهان آنان فروپاشی نظام با فروپاشی ایران مساوی تلقی گردد.

هدف اصلی این تبلیغات گسترده و هدفمند پاشیدن بذر تردید و انفعال در افکار عمومی در جلوگیری از اتحاد برای سرنگونی نظام می باشد. البته هستند دخیل بستگانی که دانه های تسبیح گنجی را به نخ می کشند. آنهم علیرغم اینکه حتی دونالد ترامپ بارها پیشنهاد مذاکره داده و گفته است که می خواهد با ایران به توافق برسد تا ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بعد از مذاکره و تفاهم, همانند کره شمالی به عظمت و شکوه برسد (make Iran great again).

ایشان در بند دهم مطلب پیشین خودشان تحت عنوان "توافق منصفانه ترامپ با جمهوری اسلامی ظرف یک هفته" ظاهرا به  نقل از کلیه تحلیلگران جدی آمریکایی دقیقا همانند سران رژیم مدعیست "که هدف تحریم ها سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق فشار بر مردم و شوراندن آنان علیه جمهوری اسلامی است" . عجبا, می بایست بجای واژه "چوپان دروغگو" از اصطلاح "دایه مهربانتر از مادر" در مورد این "پهلوان رینگ خالی" و دلواپس تبعیدی استفاده کرد که در آمریکا اقامت دارد و جایزه های نیم میلیونی می گیرد و باز هم بقول مذهبیون "آش يزيد را مي‌‌خورد و براي امام حسين سينه مي‌زند". یا بقول حافظ "بخورد باده ات و سنگ به جام اندازد". 

البته تجاهل و تنفر ایشان فقط در غرب ستیزی بنیادگرایانه و بیمارگونه خلاصه نمی شود. از پُست های ضدآمریکایی و پارانوئیدگونه, پشت سر هم و مکرر وی در صفحات مجازی اش اینگونه بر می آید که احتمالا مبتلا به "اختلال وسواسی جبری" شده است.

نگارنده بیش از ١٤ سال پیش مواضع تفرقه برانگیز "خودی و غير خودی" ایشان را در مقاله ای در سایت گویا به چالش کشیدم. بیش از ٦ ماه پیش نیز اظهار فضل کرامات کاملا نادرست و توهم گونه ایشان در مورد ویروس کرونا را نیز زیر میکرسکوپ نقد قرار دادم. اما همانگونه که به نقل از لقمان حکیم در گلستان سعدی آمده است: دریغ کلمه حکمت با ایشان گفتن, زیرا نرود میخ آهنین در سنگ. و کلام آخر اینکه حقا از کوتهی ماست که دیوار امثال گنجی ها  و بقیه استمرارطلبان بلند است که همکاران سابق آنها اینگونه ناجوانمردانه فرزندان ملت را اعدام می کنند.

عبدالستار دوشوکی
دوشنبه ٢٤ شهریور ١٣٩٩ 
doshoki@gmail.com

ویژه خبرنامه گویا