مسابقه انشای ایرون

 

دشت صداقت
س.مجيديان

 

صداقت دشتها را گلگون كرد!
رازها را پنهان،
دردها را نهان،

صداقت، راه ها را هموار،
عاشق را گريان،
مادر  را غمناك،
رها كرد.

صداقت، مهتابی عاشق،
رهروی خسته،
تنها و زخمی،
نا باورانه،
گريان شد!
بر گورهای بی نام.
عاشقان خالص،
در گورهای بی نام!
كاش باران بود و نسيم!
كاش هيچ عشقی نبود گمنام!
كاش،
آزادی بود آزاد،
تا
گوری، نبود در ياد.