شکلات های سینمایی مارکز

ایلکای

یکبار دوستی با دیدن کتابخانه کوچک من گفت، چرا با وجود اینکه تو عاشق و شیفته سینما هستی، هیچ کتابی با محتوای سینمایی توی قفسه هات دیده نمیشه، جز تک و توکی کتاب تاریخچه سینما که اونها هم اونقدر قدیمی هستن که مشخص میشه این عشق سینما بودن، ژنش از چه کسی بهم ارث رسیده (یعنی اینکه کتاب ها مال من نیست و از دستاوردهای جوانی پدر جان میباشد.)

خلاصه از کتاب های جدید تو قفسه ی کتاب هام خبری نیس! فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که شاید واسه اینکه عادت کردم یا ذهنمو اینجوری تربیت دادم ک از ادبیات به سینما رسیدم (مثل تبدیل نسخه ادبی و کلاسیک ناول ها به سینما و لذت دیدن فیلمی که قبلن کتابش رو خوندی، از قدیمی ها بگیر مثل «۱۹۸۴» تا جدید ها مثل «قفس پرنده Bird Box») اما به ندرت پیش اومده ک از سینما به ادبیات برسم (مثل کتاب های تحلیلی و تخصصی در باب سینما).

واسه همینکه جای خالی کتاب های نقد و تحلیل به شدت حس میشه، بخصوص ک به پراکنده خوانی نقد و بررسی ها با وجود اینترنت و بر صفحه گوشی ها و لپ تاپ ها آنچنان خو گرفتم که تصور اینکه نقدها رو در قالب کتاب بخونم برام سخته، شاید واسه همینکه کتاب «بر علیه تفسیر» (Against Interpretation) سوزان سانتاگ، سالهاس ک داره گوشه کتابخونه ام خاک میخوره و دقیقن کارکردش به مثابه عنوانش شده برام!

«برعلیه تفسیر» جز اولین کتاب هایی بود ک در باب تفسیر (کتاب، سینما، عکس، ادبیات) چند سال پیش خریدم و جز اولین خریدهای فرهنگیم در این زمینه بود. ولی هنوز اون کتاب رو از ۳۰ صفحه اولش رد نشده و نیمه کاره رها کردم.

چند وقت پیش در دوران کرونایی با دوست عزیزی به قدم زنی بین قفسه های کتاب در قدیمی ترین کتابفروشی شهر گنبد - متعلق به آقای نوعی عزیز - مشغول بودیم ک این کتاب از گابریل گارسیا مارکز با ترجمه مترجم صاحب سبک بهمن فرزانه توجهم را جلب کرد.

دیدن اینکه یکی از نامدارترین های عرصه ادبیات، در کنار داستان های سورئالیسم جادوییش، من باب سینما سخن گفته، برام جالب توجه بود. بخصوص وقتی کتاب رو ورق زدم و باز کردم دیدم هر آنچه فیلمی که دیده داره نه در تحلیل های بلند و حوصله سربر و خیلی تخصصی بلکه در ریویوهای کوتاه و هیجان انگیز و چند پاراگراف کوتاه، بیان کرده، انگار کتاب پر بود از شکلات های جرقه ای که به کودکی هدیه داده باشند.

خلاصه که در جهت خرق عادت ها و اینکه بتونم ذهنم رو در این جهت تربیت کنم که میتوان نقد و تحلیل خواند بدون اینکه به صفحات مجازی فروم ها و پلت فرم ها نگاه کرد و گاهی در ورق زدن کاغذها، سینما را خواند، استارتش رو با کتابی میزنم که خود غول ادبیات، سخنانش رو با سینما پیوند زده، انگاری کتاب برای امثال من نوشته و چاپ شده!

هشدار: در این کتاب صدها رفرنس به صدها فیلمی هست ک خود نویسنده در زمان حیاتش مشاهده کرده، مسلمن برای درک بهتر کلامش، دیدن هر فیلم قبل خواندن ریویووها پیشنهاد میشه، چون در غیر اینصورت یا متن براتون گیج کننده خواهد بود یا در بدترین حالت احساس میکنید فیلم براتوت اسپویل شده، ولی اگر فیلم رو هم ندیدین مهم نیس، به نظرم جذابیت قضیه در اینکه تک به تک این ریووهای کوتاه (ک همین کوتاهیش و طول و تفسیر نداشتن هم یک امتیازه مثبته) میتونه یک تمرین نویسندگی برای دوستان دست ب قلم باشه یا یک تمرین خوانش برای ذهن!

نکته مثبت این قضیه برای من اینکه نویسنده ای که تا حدوددی با قلمش آشنا هستم، میتونم ابعاد دیگه ای از نوشتنش را ببینم و ببینم وقتی به سینما نگاه میکرد، دقیقن از چه دریچه ای به آن نگاه میکرد.

پ.ن: شاید در مقالی دیگر بتوانیم از علیه تفسیر سوزان سانتاگ بنویسم، اگر به کاهلی خواندش فائق آیم...