كوچك كردن آرزوها

شقایق رضائی
دالاس، تگزاس

 

ویلیام كولن برایان سال ١٨١٧ میلادی اشعار «تاناتوپسیس» را نوشته.

تاناتوپسیس، یك لغت یونانی است كه می توان به تفكر و غور در بحر مرگ آن را ترجمه كرد، برای وقتی كه دیگر نیستیم.

تسكین برای مواجهه با این واقعیت كه همه ما از این جهان می رویم.

كرونا باعث شد خیلی ها به این مساله بطور جدی تری فكر كنند و آن را انكارناپذیر یافتند. چیزی كه همه فكر می كنند مال همسایه است و سراغ آنها نمی رود. برای اغلب ما، زندگی از امسال عوض شد.

كرونای خانوادهء ما یك سال زودتر اتفاق افتاد. یادگرفتیم روز به روز زندگی كنیم. برنامه بلند مدت فقط به صورت چشم انداز باشد. گاهی ساعت به ساعت، فعلاً این نصف روز بگذرد تا بعد.

از همان زمان شروع كردیم به كوچك كردن آرزوهایمان، كوچك كردن فضایمان، بخشیدن یا فروختن وسایلمان.

شش ماه از كوله پشتی لباس برمی داشتم. اوایل شب ها كه بیمارستان می خوابیدم صبح همانجا دوش می گرفتم، لباس پرستاری می پوشیدم و به كار خودم می رفتم. نگاه تحسین آمیز پرستارهای شب و حرف های محبت آمیزشان به دلم می نشست.

شب ها صندلی را به تخت مامان می چسباندم و دستش را می گرفتم. می گفتند می شنود. با او حرف می زدم و می گفتم كه پیش او هستم.

بعدتر چشم باز كرد. حالا حرف هم می زند و می گوید كه یادش نیست. می گویم چه خوب. ما هم یادمان می رود. مهم امروز است.