ودرابتدا کلمه بود. (انجیل یوحنّا ، باب اوّل)

ودرابتدا مادرسالاری / زن سالاری بود و سپس ازاهمیّت زن کاسته شد و مقامش فروافتاد و پدرسالاری جای آن نشست. در این نوشته، ابتدا به بحث در باره ی مادرسالاری / زن سالاری پرداخته می شود، سپس در باره ی عواملی که باعث تضعیف مادر سالاری/ زن سالاری شده، آن را به سوی پدر سالاری/ مرد سالاری راند، صحبت می شود ودرپایان به توضیح در باره ی عواملی که به نظرنویسنده ی این مقاله سبب بازیابی قدرت از دست رفته ی زنان شد، پرداخته می شود البته نه به شکل و صورت کامل وبرابری تمام.  درموخّره هم به عواملی که امید می رود منجرّ به بازیافتن کامل آن مقام و موقعیت اولیه باشد، صحبت خواهد شد.

این را هم قبل ازورود به اصل مطلب اضافه کنم که این یک نوشته ی تحقیقی نیست ، بلکه نحوه ایست که نویسنده ی این سطور، این مطلب را دردرازنای تاریخ مشاهده می کند و صرف نظر از بخش اوّل آن که تا حدّی مبتنی بر تاریخ و اسطوره است، بقیه ی مطالب صرفا نظرشخصی است با امید به این که  مطرح کردن آن شاید دیگر بانوان را هم بکار آید. مطلب دیگری هم که من را ترغیب و تحریض به نوشتن این نوشته کرد مساله ی ناموس کشی ، زن کشی ، دخترکشی است که مرتّب در رسانه های جمعی از آن صحبت می شود که در حقیقت زیر شاخه ایست از بحث در باره ی مردسالاری/ پدرسالاری. باید یادآوری شود که ناموس کشی دیگرمساله ای جهانی نیست و شاید بهتر باشد درحال حاضرآن را  مساله ای جهان سومی بدانیم که در فرهنگ های عقب مانده تر، فقیرتر و مذهبی تر، بارزتر است و چشم گیرترو خبرسازتر.

درمورد مادر- زن /سالاری لازم است که ابتدا نظریّه ای کلِّی و جهانی در این مورد آورده شود ، سپس نظریّه ی چند تن از صاحب نظران شرق و غرب را در این جا می آوریم و تا حد ممکن در توضیح آن می کوشیم.

 به تعبیرمردم شناسان، ازجمله مردم شناس و باستان شناس آمریکایی، لوییس هنری مورگان ، ۱ درابتدای پیدایش انسان، برابری خواهی بر جوامع اولیه حاکم بود . جوامع پیشاتمدنی به صورت اشتراکی با هم زندگی می کردند، یعنی خانواده ی اشتراکی وهرج ومرج در روابط جنسی. بعد ازگذارازهرج ومرج ابتدایی می رسیم به دوران شکارگری و پیشاکشاورزی که هم زمان می شود با عصرمادرسالاری/ زن سالاری * که مصادف است با هزاره ی هشتم پ. م. که به دوران نوسنگی شهرت دارد. مورگان در زمینه ی شناخت و مطالعه ی خانواده  فرضیه ی مادر تباری/ مادر سالاری را مطرح می کند.

 در مشرق زمین و بنحو خاصّ تر درایران، این مطلب را با نظریّه ی یکی از اسطوره شناسان ایرانی یعنی ملک مهرداد بهار (۱۳۰۸ - ۱۳۷۲) در کتاب " پژوهشی در اساطیر ایران"  شروع می کنیم . بهار در این کتاب می نویسد که درجوامع ابتدایی آسیای غربی ، آسیای میانه و جوامع بین النهرینی که شامل کشورهای ایلام، سومر و کلده می شد، زن و مادر مقامی والا وحتّی الهی و قدّوسی داشت وحکومت مادر سالاری برپا بود. مردم به چشم می دیدند که این زنانند که زاد و ولد می کنند، فرزند بوجود می آورند، با شیر خود آن ها را تغذیه می کنند و بر تعداد نفوس می افزایند. آن چه که زنان در این زمینه انجام می دادند قابل رویت و مشاهده بود در حالی که نقش مرد دراین تولید به چشم نمی خورد. بنا براین مردان نقشی فرعی داشتند. بهارمی نویسد که ".... در آن اعصار، در آسیای غربی، نقش مرد در جامعه فروترازنقش زن بود، حتّی باروری راعمدتا براثرفرود آمدن بادی زندگی بخش برزن می دانستند؛ ووراثت از سوی مادر بود. این عصرهم زمان با آغاز کشاورزی در آسیای غربی و سلطه ی زن برجامعه است. " (بهار، ۳۹۶)

در قسمت های دیگر دنیا هم وضع به همین منوال بود. دراین خصوص برتراند راسل می گوید: ۲ " درآغازتشکیل جوامع مادر سالارکه قدرت مطلق در دست زنان بود، نام مادر رابرفرزند می نهادند نه نام پدررا زیرا که فقط  مادر را موّلد فرزند می دانستند." درهمین زمینه باید گفت که ماتیلدا گیج،۳ نویسنده ی کتاب " زن، کلیسا و دولت"۴ هم وجود یک دوره مادرسالاری را در دوران گذشته مسلم می داند که در آن نقش مادری مسلط بوده و به همین دلیل جهان در دوره ای از صلح و نیکوکاری به سر می برده است. ویل دورانت ۵ هم در کتاب خود "تاریخ تمدّن" می نویسد: مادرعهده داروظیفه ی توجّه و پرستاری ازکودکان خود بوده است، نظم خانواده در ابتدای امرچنان بود که بر اساس "وجودی" مادر تکیه می کرد و پدرمنزلت "عرضی و ناچیز" داشت." (دورانت، ۳۹)

اما سرانجام دوره ی مادرسالاری به آرامی به پایان می رسد و عصرکشاورزی و دامداری آغاز می شود که در حقیقت آغاز دوران مالکیت بود. ازاین ببعد که به آن عصر پارینه سنگی یا عصرآهن می گویند، دوران پدرسالاری شکل می گیرد که تا این زمان هنوز ادامه دارد.

چگونگی تغییرجامعه ی مادرسالار/ زن محور به جامعه ی مرد سالار

چنان چه گفته شد جوامع اولیّه ، جوامعی مادر سالاربودندکه در آن زنان درتولید وزندگی اجتماعی مقام رهبری را در دست داشتند وازارزش وارج کامل برخورداربودند که البتّه به تدریج با جانشین شدن اقتصاد شکار با اقتصاد کشاورزی و دام پروری، سیستم مادر سالاری به پدرسالاری تغییر شکل داد.

در توجیه این دگردیسی به چند عامل باید توجه داشت:

درسیستم شکارگری، مردان ازخانه و خانواده و محّل زندگی خود دور می شدند. در نتیجه ، سرپرستی، پرورش فرزندان واداره ی خانواده و حتی کشاورزی ابتدایی واولّیه ازآنِ زنان بوده و به این وسیله هم قوت روزانه ی خانواده را تامین می کردند هم قوّت رهبری خود را حفظ می نمودند. عامل دیگر، این که کشاورزی اسکان یافته و دام داری درشکل جدّی ترو تحوّل یافته ترخود ، نیاز به نیروی جسمانی زیادتری داشت. دراین جا بود که قدرت جسمی و بدنی زیادترمرد وارد صحنه می شود ومراقبت ازحیوانات، کشت و زرع ، خیش زدن و بقیّه ی کارهای سنگین را بعهده می گیرد و سرانجام عامل مهم دیگر، پیدایش مالکیّت خصوصی بود. برطبق نظریّه ی انگلس: ۶" ظهورمالکیّت خصوصی آغاز سقوط منزلت زنان بود. زیرا که تولید بیرون از خانوار به مراتب سریع تراز تولید درون خانوارگسترش یافت..."

عامل دیگری که می توان به عوامل قبلی اضافه کرد ، پیدایش مذهب متشکل تراست که قواعد و قوانین تازه ای برای زنان بوجود می آورد ودست و بال آن ها را در موارد متعّدد درپوست گردو می گذارد. به عنوان مثال ، می توان ازعادت ماهیانه ی زنان نام برد که در آیین زرتشتی به آن دشتان * گفته می شود. و به این خاطرزنان درایام گذشته می بایست که ازخانه وبطن ومتن زندگی خارج شوند، به دشت و صحرا رفته و تا پایان دوران قاعدگی درآن جا بمانند.

برآنچه که در مورد این دگردیسی گفته شد، باید به این نکته ی کلّی نیزاشاره کرد که قوای جسمی زنان به مراتب کمتر از مردان است ومهم تراز تمام آن چه که گفته شد، روند بارداری، زایمان وشیردادن به کودک، ازعواملی بودند که کاملا زنان را درگیراین مسایل فیزیکی و بیولوژیکی می کردند ودیگر مجالی برای آن ها باقی نمی ماند که به  شرکت در اموردیکرزندگی دست یازند.

بنابراین به علّت اشتغال زنان به امور دیگرکه اشاره شد، مردان قدرت اداره ی زندکی حرفه ای و اجتماعی رابرعهده گرفتند، یعنی آغاز مرد سالاری .این نکته نیز لازم به تذّکر است که مردان به عمد یا از روی نیّت پلید به چنین برتری طلبی دست نزدند بلکه این برتری در دامنشان افتاد وآنها هم ازین موقعیّت بیش ترین بهره برداری را کردند.

آزادی ورهایی زنان

امّا در درازنای تاریخ ، دوامرباعث آزادی و رهایی زنان از قید قیمومت مردان/ پدران می شود. ابتدا، اختراع اهرم که به زن فرصت می دهد که با قوای بدنی کمترو با استفاده از آن ابزار همان کاری را انجام دهد که مرد با قدرت جسمی بیشتر می تواند انجام دهد. به عنوان مثال ، زن با فشاریک دکمه یا یک اهرم می تواند جسمی سنگین را شخصا و بدون کمک مرد جابحا کند و در این امربه قدرت بدنی جنس نر وابسته نباشد.

بخش دیگر این آزادی و رهایی برای زنان، کشف پزشکی قرص های ضدّ بارداری است که به زن قدرت تعیین تعداد فرزند می دهد تا دیگرمصداق این عبارت که می گوید، زن را باید همیشه پابرهنه و باردار نگهداشت، نباشد و با استفاده از شیوه ی تنظیم خانواده بتواند فرصت فکرکردن به امور دیگرزندگی اجتماعی هم داشته باشد.

این دو امر به زنان امکان و توانایی داد که اوقات زندگی خود را به نظم درآورند و ساعات اضافی را به بالا بردن فهم و دانش واطّلاعات خود اختصاص دهند. زنان در طول راه متوجّه شدند که از لحاظ فهم و شعور نه تنها چیزی از مردان کم ندارند بلکه ممکن است در بعضی موارد زیادتراز آن ها هم داشته باشند. قدرت درتنظیم خانواده ، سبب شرکت بیشتر زنان در فعّالیّت های اقتصادی و اجتماعی می شود و در نتیجه برای آن ها درآمد و امکانات مالی در حدود مردان فراهم می آورد.

امروزه ، درجوامعی که زنان حق تحصیل، یادگیری، کار کردن در خارج از خانه و داشتن درآمد شخصی دارند، دیگراز ناموس کشی، زن کشی و دختر کشی خبری نیست. بنابراین ، هرچه جامعه پیش رفته ترشود وزنان بتوانند درآمدی از خود داشته باشند، این قبیل قتل ها ، بی رحمی ها و بی عدالتی ها، کمتر و بی رنگ تر خواهد شد.

ادامه ی این روش یعنی امکانات تکنولوژی و پیش رفت های پزشکی باز هم نیروی بیشتری از آنِِ زنان خواهد کرد تا جایی که این نابرابری ها در سراسر دنیا از بین برود و دیگرزنان بقول ویرجینیا وولف ۷ فقط برای "اطاقی از آنِ خود" ۸ تلاش نکنند بلکه برای دنیایی از آن ِ خود بکوشند، دنیایی که دردوران های بسیار دور ازآن ِآنان بود وباز هم خواهد شد ، دنیایی که درآن مردان را هم با خود برابرخواهند دانست و آنها را هم دردست آوردهای خود سهیم خواهند کرد.

 

مهوش شا

۳۱ ژوییه ۲۰۲۰

 

  1. Lewis Henry Morgan (1818-1881)

* مادر سالاری / زن سالاری ؛ مادرتباری / زن تباری ؛ زن محوری. عنوان های گوناگونی است که برای این موضوع بکار می رود. در این نوشته ، واژه ی مادر سالاری برگزیده شده است.

  1. Bertrand Russell (1796-1860)
  2. Matilda Joslyn Gage (1826-1898)
  3. Women, Church and State. Watertown, MA. Persephone Press, 1985.
  4. Will Durant (1885-1981)
  5. Friedrich Engels (1796-1860) The Origin of the Family, Private Property and the State (1884)
  6. Virginia Woolf (1882-1941) English novelist and writer  
  7. A Room of One’s Own, is the name of the book by Virginia Woolf

 

* در این مورد بنا برنقل قول دکترکتایون مزداپور ، این مطلب را می توان در کتاب "شایست نشایست" ، فصل سوم یافت. این کتاب توسط دکترمزداپوراز زبان پهلوی به فارسی ترجمه شده. انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی، ۱۳۶۹

پژوهشی در اساطیر ایران، تهران ، انتشارات آگاه، ۱۳۷۸

تاریخ تمدّن ، تهران، انتشارات علمی وفرهنگی، ۱۳۷۸

درباره ی مادرسالاری رجوع شود به سایت زیر:

https://www.kar-online.com/node/9910

نوشته ی نیرّه انصاری