مسابقه انشای ایرون

 

لیدا

 

شیرین وزین


۲۷-۲۸ سال پیش که در تهران زندگی می کردم، مسیر ولی عصر- تجریش را با اتوبوس می پیمودم. گهگاهی گفتگوهایی را که در اتوبوس می شنیدم و یا اگر برای خودم موضوع جالبی پیش می آمد، وقتی به خانه بر میگشتم ،اگر حال و حوصله اش بود، آنها را بروی کاغد می آوردم. در ذهنم نام این مجموعه را گذاشته بودم ولی عصر- تجریش. اولین داستانی را هم که ۱۶-۱۷ سال پیش برای ایرانیان دات کام فرستادم از همین مجموعه بود. 

 

زن بالاخره تونست با مشکل از در عقب سوار بشه و خودش را از لابلای زنها به کنار صندلی های جلویی قسمت خانمها برسونه. یک دستش را بزحمت به میله بالای سرش می گیره. خانمی که در پله اتوبوس گیرکرده، داد میزنه: یک کم  جابجا بشید خانمها تا بقیه هم بتونن سوار شن.

بالاخره در عقب بسختی بسته میشه  و اتوبوس راه میفته. ناگهان زن متوجه می شه دستی کوچک در دستش است.  به پایین نگاه می کنه و دخترکی را می بینه. دخترک متوجه می شه که زن مادر او نیست. نگاه هردو روی هم می مونه. انگار هیچ کدام نمی خوان چشماشون را از هم بردارن.  به لبخندهای همدیگه جواب میدن و دست هم را می فشارن; یه لبخند، یه فشار دست.

چندین ایستگاه میگذره تا کم کم جا باز بشه.  زن و دختر فورا روی دو صندلی جلو که خالی شد، می شینن.  دخترک دستش را از دست زن بیرون نمی کشه، زن هم دلش نمیاد دست دخترک را ول کنه.

زن: اسمت چیه؟

دختر: لیدا!

زن :‌مدرسه میری؟

دختر: هنوز نه.

زن: چند سالته؟

دختر: ۵ سال. اما چون قدم بلنده همه فکر می کنن مدرسه میرم.

زن: چه خوبه قد بلندی.

دختر: تو ناراحتی که قدت کوتاس؟

زن: بعضی وقتا.

مادر دخترک که کنار صندلی ایستاده میگه: لیدا انقدر حرف نزن.

زن نگاهی به مادر دخترک میندازه و لبخند میزنه.

دختر: من بزودی می شم قد تو.

زن: درسته! تا چند سال دیگه احتمالا، اما من همین قدی می مونم.

دختر: چون می شینی؟

زن جوابی نمیده.

دختر: آدم وقتی می شینه دیگه قدش بلند نمی شه؟

زن: آره!  آدم وقتی می شینه همون قدی می مونه.

دستها همچنان سفت همدیگر را گرفتند. دخترک پشت دست زن را گاهی نوازش می کنه.

دختر: تو چه جوری منو پیدا کردی؟

زن: یکهو دیدم یه دست کوچولو توی دستمه. دلم نیومد دیگه ولش کنم.

دختر: منم دیدم یه دست را گرفتم که خیلی نرمه.

سکوت

دختر: چه خوبه آدم یه دوست داشته باشه.

اتوبوس به میدون ولی عصر می رسه. زن دست دختر را می بوسه و بدون اینکه بهش نگاه کنه پیاده می شه.