ایمان آقایاری

در "عهد عتیق، کتاب دوم سموئیل، باب دوازدهم" می خوانیم:

"... در شهری دو مرد بودند، یکی دولتمند و دیگری فقیر، و دولتمند را گوسفند و گاو بی نهایت بسیار بود. و فقیر را جز یک ماده بره ی کوچک نبود، که آن را خریده و پرورش داده، همراه وی و پسرانش بزرگ می شد. از خوراک وی می خورد و از کاسه ی او می نوشید و در آغوشش می خوابید و برایش مثل دختر می بود. و مسافری نزد آن مرد دولتمند آمد. و او را حیف آمد که از گوسفندان و گاوان خود بگیرد تا به جهت مسافری که نزد وی آمده بود مهیا سازد. و بره ی آن مرد فقیر را گرفته برای آن مرد که نزد وی آمده بود مهیا ساخت."

حرص و زیاده خواهی خصلتی در وجود آدمی است که از گذشته های دور دستمایه ی انواع روایات و حکایات بوده. همواره به تقبیحش پرداخته اند و راهکارهایی جهت محدود ساختنش ارائه کرده اند. این خصلت در ساختار هر نهاد خرد و کلان نیز یافتنی است. یکی از کارکرد های اساسی دموکراسی نیز لگام زدن بر این اسب سرکش در میدان حکمرانی می باشد.

ماجرای حذف سوبسیدها و آزاد سازی قیمت ها در ایران تداعی گر همان قطعه ای است که در بالا نقل شد. وقتی حامیان سخن از حذف هزینه های گزاف یا افزایش در آمدهای دولت به میان می آورند، دقیقا به تنها گوسفند مرد فقیر چشم دوخته اند.

متاسفانه ما در وضعیت داستان "لباس پادشاه" قرار گرفته ایم و از بیان بدیهی ترین حقایق قاصریم. مثلا پرسش هایی از این دست که، دولت در ایران دقیقا چیست؟ "لویاتانی" سیاسی_اقتصادی یا نهادی جهت حمایت و حفاظت از حقوق ملت؟ چرا برای افزایش در آمد دولت _با فرض مشروعیت ملی و مدنی_ که به حق جهت رفاه و آسایش و امنیت عمومی بدان نیاز است، نباید معافیت های بنیادهای کلان را وانهاد و مالیات ستاند؟ چرا برای جلوگیری از هدر رفت سرمایه و اتلاف در آمد، نباید از ماجرا جویی های منطقه ای و جهانی کاست؟ چرا برای اجرای طرحی که معتقدند سودش به طور مستقیم و غیر مستقیم به شکل مضاعف به جیب عامه ی مردم بر می گردد، از عموم نظر خواهی نمی شود؟ و بی شمار سوالاتی از این جنس.

شاید بتوان یکی از پاسخ ها را عدم وجود همان عنصری نامید که مهار خصلت های مذمومی چون زیاده خواهی است؛ دموکراسی.

حتما دموکراسی کیمیا و درمان هر درد بی درمان نیست، اما لا اقل امکانی است جهت به پرسش کشیدن حاکمان و تلاشی است برای حفظ یگانه گوسفند مرد فقیر از دستبرد ظالمانه ی مرد دولتمند.

اگر سازوکاری، اتخاذ تصمیمات نا معقول در اتاق های بسته را محدود، یا تجدید نظر در تصمیمات غلط ماخوذ را مقدور سازد، حتما مرد دولتمند پیش از عمل بیش می اندیشد و مرد فقیر نیز تنها دارایی و هم در جهت حفظ آن جانش را نمی بازد.