مجتبی لطفی: لازم نیست حتما محقق تاریخ باشی حتی اگر ناظر هم باشی سه گزینه «دروغ، فساد و خون» که هر یک نماد است، بدترین ضربه را به تمدن ها و جوامع زده و می‌زند.

۱- دروغ؛ دروغ نماد انحطاط فرهنگی و نبود اخلاق است. بزرگ‌ترین دروغ ها اما می تواند از ناحیه حاکمان و عمله های آنان صادر شود. گاه این سوی میزند و گاه پشت آن، در هر صورت دروغ در قالب وعده های پوشالی، برای بدر کردن حریف، برای تحقیر، تحمیر(خرکردن!)، برای زر و زور. سختی دروغ آنجاست که راست راست و چشم در چشم باشد. از همه بدتر جایی است که « واعظان کین در جلوه در محراب و منبر می کنند». دروغ رایج جایی است نابخردی خویش که عامل بدبختی ملتی است به آن سوی مرزها حوالت دهند. جا انداختن دروغ در سایه انحصارسازی دریچه های آگاهی است. و قس علی هذا.

۲- فساد؛ بد و بدتر آنجاست که دایره فساد به اندک ها و خردها تقلیل یابد، سرگرم کردن مردم به فساد ناشی از عرق و ورق که لابد غربی ها می خورند و بازی می کنند و در پی آن با دخترکان زیبا روی می رقصند تا نفهمیم فساد اصیل و ناب کجاست: فساد اقتصادی و سیاسی. بنی امیه نیز از ایمان می گفتند اما از مظاهر و علل و عوامل شرک سخنی به میان نمی آمد تا مردم ندانند شرک خفی و جلی در پرتو فساد اقتصادی و سیاسی به چه مصداق بروز می کند. در فساد اقتصادی انبان انبان بردن و خوردن و در فساد سیاسی خاصه خرجی، باند و قبیله و خودی در صدر نشاندن؛ در فساد اقتصادی آفتابه دزد نگون بخت می ماند، و چپاول کننده بیت المال در ناز، امنیت و مصونیت. در فساد سیاسی جامعه را تکه پاره کردن، نقاد را به زنجیر کشیدن، رعیت را به جان هم انداختن و خودشان در گلستان و گرمابه پای دود و دم به ریش مردمان خندیدن! و قس علی هذا!

۳- خون؛ نمادی است از خشونت و نه گفتن، به رواداری. در تاریخ خون می ریزند یا برای به مسند نشستن و نشاندن، یا جای پا سفت کردن هنگامه ای که ناکارآمدی شان جان به لب خلایق رسانیده. خون که آمد به پای کار، همه چیز تمام می شود و چیزی در بساط نمی ماند گرچه سده ها بگذرد، و ننگِ خون با هیچ رنگی پاک شدنی نیست!