سروده ها
پیش ابر نوبهاران چون صدف لب وا کند/ شور غیرت زندگی را تلخ بر دریا کند
زود عالم را کند زنگار در چشمش سیاه/ هر که چون آیینه عیب خلق را پیدا کند
می دهد داد سراسر، دشت پیمای جنون/ گر غبار خاطرم را دامن صحرا کند
می کند تأثیر در دلهای سنگین اشک و آه/ آب و آتش جای خود در سنگ و آهن وا کند
نیست میدان جنون ما جهان تنگ را/ کشتی طوفانی ما رقص در دریا کند
شاهد آیینه رخساری درین بازار نیست/ طوطی ما را مگر ذوق سخن گویا کند
سرو سرتاپا زطوق قمریان گشته است چشم/ تا مگر نظاره آن قامت رعنا کند
لاله زاری شد به چشم من جهان از نور عشق/ کیمیای شعله خس را آتشین سیما کند
با من رسوا چه سازد پرده سوزیهای حسن/ ساده لوح آن کس که خواهد مشک را رسوا کند
شمع کافوری فروزد پیش راه جان من/ چون به قصد کشتن من آستین بالا کند
گفتم از خط رحم او افزون شود، غافل که خط/ جوهر دیگر فزون بر تیغ استغنا کند
تا نفس را راست سازد بلبل آتش زبان
کلک صائب می تواند صد غزل انشا کند: صائب تبریزی
*
نیستی کوه گران، بر سیر پشت پا مزن/ دامن خود را گره بر دامن صحرا مزن
مرد را گفتار بی کردار رسوا می کند
پنجه جرأت نداری آستین بالا مزن… : صائب تبریزی
*
عشق شورانگیز اگر جا در دل خارا کند/ کعبه را چون محمل لیلی جهان پیما کند
در سر اندیشه او عقل آخر سرگذاشت/ در دل دریا شناور چند دست و پا کند
جرأت بر گرد سر گردیدن شکر کجاست؟/ من گرفتم مور عاجز بال و پر پیدا کند
جان مشتاقان به پابوس قیامت می رسد
یار بی پروای ما تا آستین بالا کند…. : صائب تبریزی
*
چشم ات به سیه ‌بختی من ایما کرد/ زلف تو به قتل ام آستین بالا کرد
بنوشت خط ات  به خون من لایحه‌ ای
خال سیه ات لایحه را امضا کرد: ملک ‌الشعرای بهار

*

آه ای همیشه دورتر از خورشید/ در من طلوع کن
در من چنان بتاب که آیینه ام کنی\/ در من چنان بتاب که آب روان شوم
تا ناگهان تو دست بلورین خویش را\/ در جستجوی پاره سنگی به شکل دل
از آستین برآری و در سینه ام کنی… : نادر نادرپور
*
من بسان کاروان سالارشان بودم/ کاروان سالار ره نشناس
اوفتان و خیزان/ تا بدین غایت که بینی ، راه پیمودیم
سال ها زین پیشتر من نیز/ خواستم کاین پوستیم را نو کنم بنیاد
با هزاران آستین چرکین دیگر/ برکشیدم از جگر فریاد/ این مباد آن باد
ناگهان توفان بیرحمی سیه برخاست… : مهدی اخوان ثالث
*

دل من يه روز به دريا زد و رفت

پشت پا به رسم دنيا زد و رفت
پاشنه ي كفش فرارو ور كشيد
آستين_ همت رو بالا زد و رفت: سراینده ی گمنام
*
رباعی: آستین بالا بزن
آستین  ،  بالا  بزن ، فریاد  شو  ،  پیکار کن
کاخ_ بیداد  و  ستم را  ، سرنگون  ، آوارکن
زان سپس بنگر به یک عصر نوین این جهان
 روز و شب را با نشاط  و با شعف، دیدار کن
دكتر منوچهر سعادت نوري
*
آستین در برخی از برنامه های ویدیویی
ترانه ی " آستین کهنه داشتم از ما گذشتی " - اجرا: امیرجان صبوری
https://www.youtube.com/watch?v=7KECDP9YRf8
گزارش " ایران آستین بالا زد " - پخش و اجرا: سوم فوریه ۲۰۱۹
https://www.youtube.com/watch?v=cn_75FuOWCE
کتاب صوتی "در آستین مرقع" نوشته ی علی‌ اکبر سعیدی سیرجانی - اجرا: ناصر زراعتی
https://www.youtube.com/watch?v=ijxGvvuzLBQ
*
مجموعه‌ ی گٔل غنچه‌های پندار
https://saadatnoury.blogspot.com/2019/09/blog-post_19.html
===================================