وقایع ناگواراخیرسیاسی درکشمیرو نابهنجاری اوضاع زندگی روزمره ی مردم در آن سرزمین مرا بیاد شاعرتوانایی ازآن خطه انداخت که چند سال پیش چند شعری از او را به فارسی ترجمه کرده بودم. درزیرمختصری از شرح حال او و شعری از او که مربوط به موضوع سیاسی کشمیراست ، به نظرتان می رسد.

آقا  شاهد علی، 1 *  شاعر بنام  کشمیری-آمریکائی،  در دسامبر سال 2001 در سن  پنجاه و دو سالگی درگذشت. او شاعری به تمام معنی،  دو زبانه و دو فرهنگه (انگلیسی واردو) بود که درنیودهلی به دنیا آمده ، در کشمیر بزرگ شده ، و در آمریکا درس شاعری میداد . علی خود را تبعیدی ای چند سویه می نامید. درونمایه ای که پژواک آن را در هشت کتاب شعرش می توان دید واین درونمایه در دو کتاب جدید ش، " مملکتی بدون پستخانه " 2* و" اتاق ها هرگز تمام نمی شوند " * 3 شکوفاتروپربارترشده است. درد مندی، تشویش، دلیری، ودل شکنندگی از ویژگی های شعراوست.

شاهد علی از طرفداران غزل بود. علی معتقد بود که در غزل حسرت و اشتیاقی مدام موجود است و تعریف دیگری از غزل بزعم او "گریه ی آهوست بهنگام شکارشدن و وقوف او به سرانجامش." این تعریف با حسّی که در غزلهای شاهد علی ست کاملا هماهنگ است ، زیراکه این هردو شوخند وغمبار، هدایت شده باعشق و هدیه شده به معشوق.

و حال ترجمه ی شعری از کتاب "مملکتی بدون پستخانه".

درونمایه ی اصلی این کتاب در مورد خشونت در کشمیر است که از سال 1990ببعد همچنان ادامه دارد و بیشتردرشکل سرکوبی قیام مسلمانان کشمیرتوسّط حکومت هند است.

 

"نامه"

شاهد عزیز،

برایت از وطن دور دستت نامه می نویسم. دوردست حتّی برای ما که اینجا زندگی می کنیم. جایی که تو دیگر نیستی. اینجا همه آدرسهایشان را در جیبشان می گذارند تا دست کم جسدهایشان بخانه رسانده شود.

شایعات در شهر به ما می رسد. ولی خبرها هنوز از دهکده های مرزی می آید : مردان را وادار می کنند که پا برهنه تمام شب در برفهای آب شده بایستند. زنان در خانه ها تنهایند. سربازان رادیو تلویزیون ها را می شکنند. با دست خالی خانه های ما را خردو خمیر می کنند.

باید شنیده باشی که رضوان کشته شد. رضوان: آن نگهبان دروازه ی بهشت. فقط هجده بهار دیده بود. دیروز در کافة زیر زمینی (همه آنجا احوال ترامی پرسند)، طبیبی که پسر بچّه ی شانزده ساله ای را که تازه از زیر بازجوئی درآمده بود، معالجه میکرد گفت  می خواهم از فال بینان بپرسم ، آیا خط سرنوشت دست این پسرهیچ اشاره ای به این که تارهای آنها با چاقو بریده خواهد شد می کند؟

این نامه، انشاء الله ، به تو خواهد رسید زیرا برادرم فردا به طرف جنوب میرود و این را از آنجا برایت پست می کند. اینجا ما حتّی قادر به خریدن تمبرهم نیستیم. امروز من به پستخانه رفتم، آن طرف رودخانه. گونی روی گونی - هزارها گونی پستی – همه نامه های به مقصد نرسیده. همینطور تصادفی به آنها نگاه کردم و چشمم به نامه ای افتاد که به نام تو پست شده بود. آن را هم ضمیمه میکنم. امیدوارم از جانب کسی باشد که انتظار خبر از او داری.

این جا همه چیز مثل معمول است وما همیشه از تو صحبت می کنیم. آیا بزودی باز می گردی؟ منتظر تو بودن همچون انتظار بهار است. ما منتظر شکوفه های بادام هستیم. و اگر خدا بخواهد، آن روز های صلح و صفا که همگی عاشق بودیم و هر جا که می رفتیم باران در دستهای ما بود.

 

نوشته ی مهوش شاهق

اوگوست 2019

 

 

 

  1. Agha Shahid Ali
  2. The Country without a Post Office  (1997)
  3. Rooms Are Never Finished (2002)