اينجا ديگر كجاست...⁉️

هزاران هزار متر پارچه سياه ميخرند و شهر را سياه پوش ميكنند براي نزديكي به خدا!!! 
آنگه هزاران هزاااار كودك در سطح شهرشان با لباس هاي پاره!!! دست فروشي ميكنند
در ١٠ روز ميليون ها ظرف از غذا براي رضاي خدا!!!به يكديگر هديه ميدهند، آنگاه هزاران نفر در چند شب بعد شب را با شكم گرسنه صبح ميكنند!!
لباس نو و زيبا ميخرند!!! براي اينكه بگويند ناراحت اند!!! و لباس رنگي نمي پوشند..،.
ميليون ها تومان تجهيزات ميخرند براي اينكه در ان حرف از عدالت و خدا و بهشت و جهنم صحبت كنند!!! زماني كه بعضي از كودكان شهرشان پول خريد تجهيزات اوليه تحصيلشان را ندارند!!!
ساعت ها با زنجير بر گردن و سر و كله و سينه خود ميزنند!!! هنگام كار كردنشان كمتربن ميزان كار مفيد را دارند...
تا شهري در كشوري ديگر پياده ميروند!!! اما از پل عابر هوايي خيابان هايشان بالا نميروند
ساعت ها براي با غيرت بودن كسي گريه ميكنند.... فردايش به دختر ١٥ ساله هم رحم نميكنند
واعضا شان حرف از مال حلال و انسانيت ميزنند، بيشترين آمار اختلاس و خوردن مال مردم مربوط به خودشان است
يك تكه پارچه را به يك تكه آهن ميكشند و برايشان مقدس مي شود... اما زندگيشانن و قدرت تفكر شان هيچ وقت قداستي پيدا نميكند...
زير يك تكه آهن ميروند خيابان را بند مي آورند براي رضاي خدا!!! شب بعد با ضربات چاقو هم ديگر را تيكه تيكه ميكنند براي نشان دادن قدرت خود 
هزاران ليتر شير را به بهانه نخوردن شير كودكي در هزاران سال قبل در دو روز بين هم ديگر تقسيم ميكنند!!!! چندي بعد كودكان شهرشان به دليل تغذيه نا مناسب دچار هزاران نوع مريضي ميشوند
و....
اعتقادشان به اين است كه بايد زمين از فساد پر شود تا منجي شان ظهور كند.... اما همواره حرف هايشان راجع به رشد و و نزديك تر شدن جامعه به خداست...
ولي خوب ميگويند ظهور نزديك است!!!