واقعه ی تاریخی رفتن شاه و سقوط رژیم سلطنتی و آوردن خمینی و روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران مباحثه ای طولانی و چه بسا ناتمام و پایان ناپذیر است. بعضی می گویند سیاست های استبدادی در دوران شاه موجب سقوط او شد. تعدادی از افراد معتقدند که بی توجهی و بی اعتنایی به روحانیت و مسائل دینی باعث نارضایتی مردم گردید. بسیاری از گروهها و دستجات سیاسی نیز بر این باورند که تشکیل حزب رستاخیز و تک حزبی شدن کشور سبب خشم و شوریدگی ملت همیشه در صحنه ی ایران شد.  رضا پهلوی فرزند شاه هم معتقد است "پدرم باید به قانون اساسی مشروطه پایبند می‌ماند و سلطنت می‌کرد، نه حکومت... همان‌طور که شاه در شطرنج مهم‌ترین مهره است که همه مهره‌ های دیگر سپر بلای آن می‌ شوند تا بازی را نبازند، پدر من را که پادشاه مملکت بود، مدیر اجرایی و سیاست‌گذار اصلی دولت می‌شناختند و در نتیجه، مهم‌ترین عنصر نظام، به آسیب‌پذیرترین عنصرش بدل شد".
اما به نظر می رسد که به دو دلیل اساسی زیر، شاه را کنار گذاشتند:
۱ - بیماری سرطان شاه که در آن زمان درمان ناپذیر و صعب العلاج بود.
۲ - پافشاری و اصرار شاه برای سهم بیشتر برای ایران در قرارداد کنسرسیوم نفت که با مخالفت کنسرسیوم روبرو شد و در نتیجه دولت امیرعباس هویدا در روز ۲ مرداد ۱۳۵۲ لایحه الغای قرارداد نفت با کنسرسیوم و اجازه اجرای قرارداد فروش و خرید نفت بین دولت ایران و شرکت‌های خارجی را به مجلس داد و پس از گفتگوها در مجلس شورای ملی و سخنان نمایندگان قرارداد با کنسرسیوم نفت برچیده شد و برای نخستین بار در تاریخ نفت ایران، کشور ایران توانست نفت خود را به کمپانی‌های نفتی با شرایط دلخواه خود بفروشد. اما همین امر احتمالا موجب اجرای برنامه ی براندازی و سرنگونی رژیم شاه گردید.