در دورهٔ قجر ـ مکتب خانه محلِ درس و مشق بود، محلِ مکتب خانه دکّان یا اتاق بزرگی در کوچه یا خانه ای بود که مکتبدارهای مَرد یا ملاّ باجی (معلمهٔ مکتب دختران) های زن آنرا اداره کرده ـ به تعلیم و تربیت کودکان می پرداختند، صورتِ ظاهر آن عبارت بود از فرشِ حَصیر یا نَمد یا گِلیمی مندرس و میِز کوتاه و تُشکچهٔ مکتبدار و چند ترکهٔ آلبالو یا عَنّاب روی زمین ـ کنارِ میز و چوبِ فلکی.

کنارِ اتاق و برای زیر هر بچه ـ قطعهٔ زیراندازهائی از قالیچهٔ کهنه یا نمد و گلیم و گونی که از خانه هایشان می آوردند و قلقلک آبی برای هر بچه که با مکتب گذاشتَنِشان مخصوصِشان می گردید و مَنقلی که زمستانها هر صبح برایِشان آتش کرده ـ همراهشان می کردند.

ابتدای درس مُبتدیان باین جملات بود:

بسم اللّه الرحمن الرحیم ـ هو الفتاح العلیم

پس مبارک بُوَد چو فَرّ هُما ـ اول کارها به نام خدا

 و سپس شناخت و مرور حروف الفبا که مکتبدار از روی کتاب نشان داده و خودش خوانده آنها باید با صدای بلند توسط چوب الف هایی که در دست داشتند و روی حروف می گذاشتند تکرار بکنند. پس از آن نوبت شناخت صداها و حرکات حروف و جزم و مدّ و تشدید و تنوین و کلمه و جمله که باید بهمین طریق روز در مکتبخانه و شب در خانه نوشته و خوانده به سینه بسپارند.

الف با، سی و دو حرف فارسی و عربی بود که پایه سواد شناخته شده در همه مدرسه ها و مکتبخانه ها اسّ اساس سواد معلوم شده بود و تغییرپذیر نمی گردید باین ترتیب:

ا، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، خ، د، ذ، ر، ز، ژ، س، ش، ص، ض، ط، ظ، ع، غ، ف، ق، ک، گ، ل، م، ن، و، ه، ی، که مکتوبی اَش اینطور نوشته می شد: الف، با، پا، تا، ثا، جیم، چا، حا، خا، دال، ذال، را، زا، سین، شین، صاد، ضاد، طا، ظا، عین، غین، فا، قاف، کاف، گاف، لام، میم، نون، واو، ها، یا.

بعد از آن نوبت به صداها می رسید باین صورت بنام کسره و فتحه و ضمّه و مدّه و جزمه و شدّه و تنوین و یای ملحقه یا (یایی) باین صورت: اول فتحه یا (صدای بالا). ا، ب، پ، ث، ث، ج، چ، ح، خ، الی آخر که باید شناخته شده بزبان بیاید. دوم کسره یا صدای زیر مانند: ا، ب، پ، ت، ث، ج، چ، ح، خ ... سوم ضمه یا (صدای وسط) مثل: ا،ب، پ، ت، ث، ج، چ ...

چهارم مدّ یا (آی با کلاه) مانند: آ، آب، آپ، آت، آث، آج، آچ .... پنجم جزمه یا «سکون» شبیه: اب، اپ، ات، اث، اج، اچ ... ششم شدّه یا «تشدید» مثل: ابّ، اپّ، اتّ، اجّ، اچّ ... هفتم تنوین که در خواندن جملات عربی بکار می‌آمد مانند: اَ، اِ، اُ، بِ، بَ، بُ، که این چنین بزبان می آمد: ان، ان، ان، بن، بن، بن ... هشتم صدای یایی مثل: ای، بی، پی، تی، ثی، جی، چی، حی، خی ... که با شناخت صداها عمل هجاء صورت می گرفت و همین زحمتِ نخستین بود که مُتعلم را برای همیشه از مَغلوط خوانی آسوده می کرد و با همین فرا گرفتن صداها و حرکات نیز بود که نه تنها دشوارترین کلمات فارسی بلکه جملات عربی و غیر آن را به راحتی قرائت مینمود.

بعد از آن نوبت به یاد دادن حروف ابجد که لفظ عرب بود می رسید و این نیز فوایدی داشت و هر چه جلوتر می رفت از آن بهره زیادتری می گرفت، از جمله شناخت و تمیز حروف و کلمات فارسی از عربی و دیگر آشنا شدن با صداهای حروف عربی و سهولت فرا گرفتن تجوید و ادا کردن صحیح کلمات قرآن و از آموزش اعداد ابجد که پس از حروف ابجد تعلیم می گردید آموزنده آشنایی امسایل تقویم و نجوم احکامی‌بهم میرساند، اضافه بر نزدیکی او با بسیاری از مفاهیم علوم قدیمه و غریبه که نازلترین آن شناخت گردش ماه و آفتاب و حرکات سیارات و طالع وقت و استخراج بروج و کواکب و نشانیدن و خواندن زایچه های وقت خود و دیگران و فهمیدن ماده تاریخهای عددی و دیگر مسایل متداول روز مثل تقویم و تطبیق و قرائت طالع اشخاص با فالنامه ها که از شیرین ترین سرگرمی ها بشمار می آمد در این صورت می شد:

ا ب ج د، ه و ز، ح ط ی، ک ل م ن، س ع ف ص، ق ر ش ت، ث خ ذ، ض ظ غ و اینطور ترکیب و تلفظ می شد:

ابجد، هوّز، حطیّ، کلمن، سعفص، قرشت، ثخّذ، ضظغ و بدینصورت به عدد درآمده بود.

در آخر قرائت هر بار ابجد هم بود که باید محصل این جملات را نیز از قرآن بر آن افزوده، با تمام کردن «ضظغ» بگوید: فتبارک اللّه احسن الخالقین، الحمد للّه رب العالمین، همچنانکه در ابتدای هر درس بخواند: بسم اللّه الرحمن الرحیم، هو الفتاح العلیم که گویا جهت تیمن اختیار شده بود.

چوب و فلک و کتک و تنبیه از لوازم اولیه و حتمی هر مکتبدار بود که تشخیص داده بود طبع آدمی آسایش طلب و ثن پرور آفریده شده که به اراده طبیعی اقدام بکارهای تکلیفی نمی‌کند و معلم هم هر آینه ملایم و بی آزار باشد بمصادق این بیت

(استاد و معلم چو بود بی آزار، خرسک بازند کودکان در بازار)

و به نظر لقمان که ترس برای طفل بمنزله آب برای درخت است که هیچ شاگردی بدون آن به منزلت شایسته نمی رسد و از این رو نجنبیده می جنباندندشان و کج نشده راستشان می کردند.

پهلوی دست مکتبدار همیشه دو ترکه وجود داشت، یکی کوتاه برای بچه هائی که پای میز آمده در دسترسش بودند و یکی بلند، جهت آنها که اجازه گریز بخود داده کنار می کشیدند یا مکانشان دورتر قرار گرفته بود، غیر از ریگهای زیر تشک برای لاله های گوش و مدادهای لای انگشتان که ملا قبل از نشستن، بود و نبودشان را دقت مینمود.

همچنین از تکالیف هر شاگرد مکتبی بود که چنانچه خانه اش دارای درخت انار و آلبالو و مثل آن باشد به نوبت ترکه هایی از آن کنده برای مکتبدار بیاورد، چنانچه از وظایف جمله بود که ناهار و شام و دست درد نکندهایی، امثال شیرینی عید، میوه، یخ، بادبزن تابستان و پشمک و زولبیای ماه رمضان و خاکه ذغال زمستان، علاوه بر کله قند، کاسه نبات، پارچه های پیراهنی، چارقدی، چادرنمازی، چادر سیاه هائی برای ملا باجی و قواره های قبایی، عمامه ای و شال و ردا و نعلین برای ملا مکتبدار که بمناسبت یاد گرفتن هر یک از دروس و از بر شدن هر یک از سوره های قرآن و فرا گرفتن هر یک از بابهای گلستان جهت سپاسگزاری پیشکش ببرد.

لازم به اشاره است که در مدارسِ دوره جدیدتر اَشعاری درباره کتک ها بود که هر شاگرد مدرسه ای سینه بسینه از بر مینمود:

کار ملا کف دستی، کف پایی و فلک مال بچه تو سری، چوب انار، فحش و کتک

وقت قرآن سیلی و وقت (فرائد) بامبه صبح ها ریگ زیر گوش، ظهر ببعد ترکه و چک

پشت دست، وقت حساب، روی قلم وقت (نصاب)سر دیکته لگد و موقع املا دگنک

بامبه چار و توسری شش، کف دستی پانزده پشت ناخن ده و، چک سه، کف پایی چل و یک

اینها هم ابیات و اشعاری برای تعطیلی ها بود که بچه ها به ذوق آن، مرارات شکنجه های روزهای مدرسه را از یاد برده خود را بدان دلخوش میساختند:

عدسی، فردا مرخصی لوبیا پس فردام نیا

یا:

روز تاسوعاست امروزتعطیلی ماست امروز

یا:

روز عاشوراست فرداخون جگر ملاست فردا

یا:

امروز که روز شنبه س فردای او یه شنبه س

پس فرداش که دوشنبه س پشت سرش سه شنبه س

وقتی سه شنبه اومددنبال اون چارشنبه س

پنجشنبه روز ذوقه چون فرداش روز جمعه س

شاید درباره تنبیه تا اندازه ای هم حق به جانبشان بود که هیچ چیز جز ترس جان آدمی را مطیع و فرمانبردار نمی سازد و همین تأدیب و تنبیه های مدرسه و بزرگ نمایاندن معلم و مدیر و ناظم و اولیای طفل در خانه بود که شاگرد را شایسته و بایستهٔ نام محصل مینمود، با فواید بسیار دیگراز جمله دل بکار آوردن خود محصل و آسودگی آموزگار و نظم کلاس و وجود انضباط و رعایت و مراقبت شاگرد بر افعال و حرکات خود در منزل و کوچه و بازار و انجام دادن وظایف و دقت در تکالیف فراوان مسایل دیگر که در شاگرد جز از طریق داشتن ترس و وحشت از معلم صورت نمی گرفت.