این چند روزِ چون مقدارِ مُسَکِّن‌ها را کم کردند - در حال و روزِ خوبی‌ قرار ندارم، چاره‌ای نیست، باید با درد‌ها ساخت و کم کم برای آمدنِ بهاری دیگر ـ خود سازی کرد، دیشب هر جور که بود مراسم را تا صبح دیدم البته برای اولین بار بود که تنها بودم و از مهمانی‌های همیشگی‌ خبری نبود. هر چند دقیقه به دقیقه نیز میبایستی پرستارِ شب را از خواب صدا کرده تا اینقدر درِ گوشِ من خُر و پُف نکند، عجب گیری افتادیم ما!

قسمتِ بزرگی‌ از زندگی‌ من تلویزیون و سینما است و با برنده شدنِ ایران درین صنعتِ بزرگ ـ همیشه خوشحال می‌‌شوم، آخرین فیلمِ فرهادی را دیدم، دوستَش ندارم، یعنی‌ بدور از آنی‌ است که متصّور بودم، در جشنواره کَن نیز تأثیرِ خاصّی‌ نگذاشت مگر اینکه مسائلِ جانبی آن و برنده شدنِ شهاب حسینی بخاطرِ بهترین بازیگرِ مَرد. رِئالیسمِ فرهادی چندان ‌ایرانی تَبار نبوده و لآقل از لحاظِ اجتماعی خیلی‌ آنرا هم وزن با آنچه که از ایران می‌‌دانم نیست، هر چند که بسیار از پایان‌های دراماتیکِ شرقی‌ لذّت برده و هَپی اِندینگ‌های هالیوودی را دوست ندارم اما دِرام‌های اخلاقی‌ او بیش از حّد تکرار شده و تنها تماشاگرانی از این دسته فیلم‌ها راضی‌ می‌‌شوند که در فیلمنامه‌های نَفَس گیر و غافلگیرکنندهٔ فرهادی گم شده و به شخصیت‌های آن فیلم دلبستگی پیدا میکنند. از طرفی‌ دیگر باید اقرار کنم که فرهادی را سِتایش می‌کنم چرا که شجاع است و اصلاً به دنبال رَوایت و پرداخت موضوعاتی ساده نیست، به خصوص درین بَلبَشوی اوضاعِ سیاسی و اقتصادی ایران که به هیچ کس نمیتوان اعتماد کرده و حرکاتِ هَمگان درین باب مشکوک و کم معنی‌ است.

حال از لحاظِ تاریخِ سینما باید اِشاره کنم که فرهادی با کسبِ دومین جایزهٔ اسکار ـ نامِ خود را در کنار بزرگانی ماندگار کرد که بیش از یک بار ـ برگزیدهٔ اسکارِ بهترین فیلمِ خارجی شده‌اند. باور کردنی نیست اما اصغرفرهادی نیز که یک بار در سالِ ۲۰۱۲ میلادی با فیلمِ جدایی نادر از سیمین ـ این عنوان را کسب کرده بود، امسال نیز با فیلمِ فروشنده بارِ دیگر این افتخار را برای سینمای ایران به اَرمغان آورد و نامِ خود را در کنارِ آکیرا کوروساوا (کارگردان و نویسندهٔ ژاپنی، وی به عنوان یکی از تأثیرگذارترین و مهمترین فیلمسازانِ تاریخ سینما شناخته میشود) و رنه کلمان (کارگردان و فیلم‌نامه‌نویسِ فرانسوی) قرار داد که هَمگی دو جایزهٔ اسکار در کارنامهٔ هنری‌شان دارند.

کوروساوا (در بخشِ عمومی) در سال ۱۹۵۱ میلادی برای فیلم راشامون اسکار خارجی افتخاری دریافت کرد و بارِ دیگر در سال ۱۹۷۵ میلادی با فیلم درسو اوزالا این عنوان را تکرار کرد. رنه کلمان نیز در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۵۲ میلادی با فیلم‌های دیوارهای مالاپاگا و بازی‌های ممنوعه ـ دو اسکارِ افتخاری به دست اورده است. نکتهٔ جالب و درخورِ توّجه اینجاست که فرهادی هر دو جایزهٔ اسکار خود را دوره‌های رِقابتی اسکارِ خارجی کسب کرده از این حِیث می‌توان او را یکّه‌تازِ اسکار ـ در سینمای آسیا دانست.

 بد نیست یادآوری کنم که سالها پیش ـ قبل از واقعهٔ بهمنِ ۵۷ خورشیدی ـ برای نخستین بار وزارتِ فرهنگ و هنر وقت در سال ۱۳۵۶ خورشیدی فیلمِ دایرهٔ مینا ساختهٔ داریوش مِهرجویی را به اسکار معرفی کرد و پس از آن ـ فیلمِ بادِ صَبا ساختهٔ آلبر لاموریس ( کارگردان و فیلمنامه‌نویسِ فرانسوی) به عنوانِ نمایندهٔ ایران در سالِ ۵۷ خورشیدی راهی آکادِمی اسکار شد.

سینمای ایران به مدتِ ۱۶ سال نماینده‌ای به اسکار معرفی نکرد تا سال ۱۳۷۳ خورشیدی که فیلمِ زیرِ درختانِ زیتون ـ ساختهٔ شادروان عباس کیارستمی معرفی شد و سپس در سال ۱۳۷۴ خورشیدی بادکنکِ سفید به کارگردانی جعفر پناهی ـ سالِ ۷۵  فیلمی معرفی نشد، ۷۶ گبه به کارگردانی محسن مخملباف، ۷۷ بچه‌های آسمان از مجید مجیدی (جزءِ نامزدها قرار گرفت)، ۷۸ رنگِ خدا از مجید مجیدی، ۷۹ زمانی برای مَستی اسبها از بهمن قبادی ، ۸۰ فیلمِ باران از مجید مجیدی ، ۸۱ من ترانه ۱۵ سال دارم به کارگردانی رسول صدرعاملی،‌ ۸۲ نفسِ عمیق از پرویز شهبازی‏، ۸۳ لاک‌پشتها هم پرواز می‌کنند از بهمن قبادی و ۸۴ خیلی دور خیلی نزدیک از رضا میرکریمی، ۸۵ کافه ترانزیت با کارگردانی کامبوزیا پرتوی، ۸۶ میم مثل مادر از رسول ملاقلی‌پور و ۸۷ آواز گنجشکها از مجید مجیدی، ۸۸ دربارهٔ اِلی ـ به کارگردانی اصغر فرهادی و سال ۸۹ بدرود بغداد از مهدی نادری به عنوان نمایندهٔسینمای ایران به اسکار معرفی شد.

درین میا‌‌ن مجید مجیدی اولین کارگردان ایرانی است که نامزد دریافت جایزه اسکار شده است، فیلم بچه‌های آسمان ساختهٔ وی که در سال ۱۳۷۷ خورشیدی با عنوانِ نمایندهٔ ایران به اسکار معرفی شد، برای اولین‌بار در جمعِ نامزدهای بهترین اسکار غیر انگلیسی زبان در سال ۱۹۹۹ میلادی انتخاب شد.

دیشب فیروز نادری و انوشه انصاری از پیشگامان ایرانی ـ آمریکایی در عرصهٔ فضا هستند که به عنوانِ نمایندگان اصغر فرهادی در مراسم اسکار شرکت کرده و جایزهٔ وی را دریافت کردند. هر چند که هر دو تا مقداری سرد بوده و شاید بدین ترتیب ناخوشایندی خود از قانونِ جدیدِ ترامپ نشان دادند اما نمایندگانِ خوبی‌ بودند و با این کارِ خود توجهِ همگان را به خود جلب کرده که این قدمِ خوبی‌ برای فرهادی و سینمای ایران بود، باور کردنی نیست اما بسیاری از هنرمندان و سینمگرانِ امریکایی هنوز خبر ندارند که ایران در کجا قرار گرفته است!

برخوردِ روزنامه‌ها نیز جالب است، مثلاً لس انجلس تایمز (چهارمین روزنامه از نظر گستردگی توزیع در آمریکا) که پیش از این با تیتری کنایه‌آمیز به توئیت‌های دونالد ترامپ اشاره کرده و به نَقل از مدیرِ کمپانی سونی نوشته بود: اخبارِ کِذب ـ اسکار را به اصغر فرهادی می‌دهد ـ برنده شدنِ دوبارهٔ کارگردان ایرانی فیلمِ فروشنده را در این رقابت‌ها عنوان کرد. سرخطِ روزنامهٔ ایندیپندنت (یکی از جدیدترین روزنامه‌های بریتانیا): وقتی فروشنده اسکارِ بهترین فیلمِ خارجی را برد ـ اصغر فرهادی قانونِ ضدمهاجرِ ترامپ را هدف قرار داد.

 فیگارو،‌ گاردین، واشینگتن اگزماینر، اسلیت مگزین، تی‌وی گاید، پاریسین و... از دیگر رسانه‌های بین‌المللی بودند که کسبِ اسکار بهترین فیلم خارجی از سوی فرهادی را در بالاترین نقطهٔ خبری خود قرار دادند.

خوشحال هستم، برای فرهادی، برای سینمای ایران، برای ایرانیان و دیگر علاقمندانِ این هنرِ جادویی، هر چند که در باطِن دردی از دلِ زَجر کشیدگان از دستِ اِشغالگرانِ ناجمهوری اسلامی دَوا نمیکند اما باز التیام بخش است و امیدوار کننده... خسته شدیم از بَس که خبرِ بد دریافت کردیم، به همگان تبریک گفته و به اُمیدِ آزادی ایران و ساختِ آزادانهٔ فیلم در ایرانِ آزاد دعا می‌‌کنم.

پاریس، ۲۷ فوریه ۲۰۱۷ میلادی.