عید امسال احتمالا سخت ترین عید در سالهای اخیر بوده است. در بازار عابران بیشتر تماشاگر بودند تا خریدار. کاسبها و فروشندگان در انتظار مشتری. آبمیوه فروشی که لیوان های پرش در انتظار مشتریان تشته می ترشند و هیچ خریداری پا پیش نمیکذارد تا مادرانی که مشاهده قیمت های بالا آنها را با حسرت تحمل رنج چهره های مشتاق فرزندانشون به خانه برمیگرداند. شعر قدیمی مهدی اخوان ثالث شاید بهترین گویای وضعیت موجود باشد

 

عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم

گردی‌ نستردیم‌ و غباری‌ نفشاندیم‌

دیدیم‌ که‌ در کسوت‌ بخت‌ آمده‌ نوروز

از بیدلی‌ او را ز در خانه‌ براندیم‌

هر جا گذری‌ غلغله شادی‌ و شورست‌

ما آتش‌ اندوه‌ به‌ آبی‌ ننشاندیم‌

آفاق‌ پر از پیک‌ و پیام‌ست‌، ولی‌ ما

پیکی‌ ندواندیم‌ و پیامی‌ نرساندیم‌

احباب‌ کهن‌ را نه‌ یکی‌ نامه‌ بدادیم‌

و اصحاب‌ جوان‌ را نه‌ یکی‌ بوسه‌ ستاندیم‌

من‌ دانم‌ و غمگین‌ دلت‌، ای‌ خسته‌ کبوتر

سالی‌ سپری‌ گشت‌ و ترا ما نپراندیم‌

صد قافله‌ رفتند و به‌ مقصود رسیدند

ما این‌ خرک‌ لنگ‌ ز جوئی‌ نجهاندیم‌

ماننده افسونزدگان‌ ره‌ به‌ حقیقت‌

بستیم‌، و جز افسانه بیهوده‌ نخواندیم‌

از نه‌ خم‌ گردون‌ بگذشتند حریفان‌

مسکین‌ من‌ و دل‌ در خم‌ این‌ زاویه‌ ماندیم‌

طوفان‌ بتکاند مگر «امید» که‌ صد بار

عید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم‌

 

نمایش گالری در اندازه بزرگ