دروازه دولت از 26 دروازه تهران در دوران ناصری دروازه خاصی حساب میشد. اینجا  محل عبور اعیان و اشرافی بود  که یک سر در بازار و دربار و ادارات طهران داشتند و سری  هم در باغ ها و ویلاها شمیران و سلطنت آباد و سوهانک و گلاب دره و تجریش و سعد آباد.  تا وقتی کالسکه باب بود  اسب های قبراق و درشگه های روسی  آخر هفته دروازه دولت را شلوغ میکردند. از وقتی اتومبیل وارد زندگی بزرگان شد  دیگر کالسکه و اسب کنار رفت و ماشین و اتومبیل و شوفر جای آن را گرفت. به زودی پمپ بنزینی در  دروازه دولت ساخته شد  تا همه شهرنشینان قبل از عزیمت به تجریس و ییلاقات اطراف آن باک خود رو به قول خودشون تا خرخره پر کنند چون دیگر در  دو روز  آینده به بنزین دسترسی نداشتند

 

 ملی شدن صنعت نفت  تغییری در ذائقه اشراف ایجاد  نکرد فقط ترکیبشان اندکی عوض شد حالا دیگر بین کسانی که آخر هفته با ماشین های مدل بالا به تجریش میرفتند کارمندان عال رتبه  ائی هم دیده می شدند که تبار اشرافی نداشتند اما تحصیل کردگان  ایرانی از آمریکاو اروپا بازگشته بودند.

پمپ بنزین دروازه دولت بعد از مدتها که غریب افتاده بود و در معرض انهدام سرانجام بازسازی و به صورت موزه در آمد. این جا را میتوان سمبل تحولات یک صد سال گذشته جامعه ایرانی تصور کرد. از کامیونی که بنزین آورده و در روی در آن نوشته شده حق سوار کردن مسافر و بار را  ندارد تا پمپ بنزین های قدیمی که به فارسی  بر روی صفحه آن به مشتری هشدار داده شده که مواظب  باشد عقربه روی صفر قرار گرفته  است.

 از کلیه مشتقات نفتی از قبیل گازوئیل و نفت سفید تا امشی  و حشره کش های متنوع دیگر.  از خانم هایی که بی حجابند و  سرگرم  گفتگو با کارگر پمپ بنزین تا  فولکس واگن بیتل و پزوهائی که مدتها بازار اتومیبل در ایران را قبضه کرده بودند. اتومبیل های تنه گنده آمریکائی هم غریبی میکنند و اون کنار ایستاده اند. 

کوچه نبش پمپ بنزین هم کوچه فیات است که هنوز اسمش عوض نشده. ساختمان اصلی پمپ دروازه با طاق جناغی دارد. انگار معمارش پرستشگاهی برای سوخت های فسیلی می خواست بسازد.  زیر آفتاب تند تیرماه همه چیز درسکوت وهم انگیزی فر رفته . آجرهای قدیمی یواشکی درگوش هم پچ پچ میکنند. کسی نمیخندد. فقط برخی ابرو در هم میکشند وسر برمیگردانند.

نمایش گالری در اندازه بزرگ