عمومی

دنبال کن


عضو از ۲۳ دی ۱۳۹۱

سینی های چلوکباب بر روی سر پیک سوار!

هواپیمای هیند هاوکر مونتاژ شده در کارخانجات شهباز - ۱۳۱۷

از این مدل ۵۵ فروند در کارخانجات شهباز مونتاژ شد.  علاوه بر این مدل، مجموعا، ۶۶ فروند اودکس هاوکر(Audax Hawker) 
 ، ۲۴ فروند فیوری هاوکر(Fury Hawker)  و ۱۰ فروند دی. اچ‌. تایگر(D.H.Tiger Moth)  نیز در این کارخانجات مونتاژ و تحویل نیروی هوائی ایران شد.


 

عکس تاریخی از پل معروف اهواز قبل از جنگ جهانی دوم

جواز طبابت - سال 1308 شمسی

نخستین مرکز نوین آموزش پزشکی در سال ۱۲۳۰ به همت میرزا تقی خان امیرکبیر به عنوان بخشی از مدرسه دارالفنون تاسیس شد. یاکوب ادوارد پولاک اتریشی به عنوان معلم حکمت و طب و جراحی و فوکتی ایتالیایی به عنوان معلم علوم طبیعی و دواسازی در دارالفنون به استخدام درآمدند. پولاک به تدریج فارسی آموخت و با کمک نخستین شاگردانش به تالیف کتب پزشکی به زبان فارسی و معادل‌یابی دقیق واژگان پزشکی فرانسوی پرداخت که نخستین کتب مدرن پزشکی فارسی محسوب می‌شدند

پولاک بنیان‌گذار و نخستین انجام‌دهنده بسیاری اقدامات پزشکی مدرن در ایران است؛ از جمله نخستین عمل جراحی مدرن که در دسامبر ۱۸۵۲ انجام شد و در آن فوکتی برای نخستین بار در ایران از اتر برای بیهوشی استفاده کرد، و یا کالبدشکافی یکی از معلمان فوت شده دارالفنون که اولین نمونه از بررسی‌های پزشکی قانونی در ایران هم محسوب می‌شود. پس از آن چند تن از شاگردان برای تکمیل تحصیلات به فرانسه اعزام شدند ولی نخستین کسی که در ایران درجه دکتری گرفت خلیل خان (اعلم الدوله) ثقفی است که در ۱۳۰۵ فارغ‌التحصیل شد

در هفتادمین سالگرد تاسیس دارالفنون، شعب طب و داروسازی آن جدا شد و با عنوان «مدرسه طب و داروسازی» به فعالیت ادامه داد. تا سال ۱۳۰۳ مدرسه در همان دارلفنون دایر بود که در این سال به یکی از حیاط‌های عمارت مسعودیه منتقل شد. در سال ۱۳۱۳ با تصویب قانون تاسیس دانشگاه مدرسه طب و داروسازی به یکی از دانشکده‌های این دانشگاه تبدیل شد. سالن تشریح نخستین بخش از محوطه اصلی بود که شروع به کار کرد در سال ۱۳۱۸ پروفسور شارل ابرلن از آسیب‌شناسان به نام دنیا به ریاست دانشکده پزشکی درآمد. پس از وی امیراعلم و سپس جواد آشتیانی این ریاست را بر عهده داشتند. در سال ۱۳۱۳ شرط تکمیل دوره طب طی کردن پنج سال تحصیل بود که در سال ۱۳۱۵ به ۶ سال افزایش یافت و در ۱۳۳۶-۳۷ با یک سال کارورزی به ۷ سال رسید که تا امروز بدون تغییر مانده است. از سال ۱۳۳۵ دانشکده‌های دندانپزشکی و داروسازی مستقل شدند. در ۱۳۴۰ برای دانشکده چهار رشته پزشکی، جراحی، بیماری‌های زنان و مامایی تعیین شد.

پیست اسکی آبعلی - ۱۳۴۵

یکی‌ از اولین شناسنامه های ایرانی

سوم دی ماه 1297 اولین شناسنامه ایرانی صادر شد. شناسنامه ای که صاحب آن دختری به نام فاطمه بود و صاحب شماره شناسنامه یک شد تا این روز برای همیشه روز ثبت احوال در ایران نام بگیرد.
تا کمتر از 100 سال قبل نه خبری از سجل و شناسنامه بود، نه سازمانی که تولد و مرگ و ازدواج و طلاق را ثبت کند. به جای آن، روحانیون، ریش سفیدان محله یا بزرگان قوم  بودند که تا قبل از رواج شناسنامه به سبک اروپایی ها، وقایع تولد را در کتاب های مقدس ثبت می کردند.

اما با توسعه شهرها و روستاها و افزایش جمعیت کشور نیاز به سازمان و تشکیلاتی برای ثبت وقایع حیاتی در دولت وقت احساس شد و به تدریج فکر تشکیل سازمان متولی ثبت ولادت و وفات و حتی صدور شناسنامه برای اتباع کشور قوت گرفت. به طوری که ابتدا سندی با 41 ماده در سال 1297 هجری شمسی به تصویب هیات وزیران رسید و اداره‌ای به نام سجل احوال در وزارت داخله (کشور) وقت به وجود آمد؛ بعد از تشکیل این اداره اولین شناسنامه به شماره 1 در بخش 2 تهران در تاریخ 3دی ماه 1297 هجری شمسی به نام فاطمه ایرانی صادر شد.

داستان این بود که در تاریخ سوم اسفند 1295به پیشنهاد "نصرت الدوله "وزیر دادگستری، تصویب نامه ای درباره ثبت احوال از نظر دولت گذشت که مقرر شد از تاریخ 15 آذر 1298برای گرفتن تعرفه انتخابات، گذرنامه، جواز حمل و نقل، اقامه دعوی و گرفتن حواله پولی، از اشخاص مطالبه به قولی سجل احوال بشود.

اداره سجل احوال زیر نظر بلدیه آن زمان یعنی همان شهرداری امروزی تشکیل شد و اوراق سجل احوال را که گرفتن آن اختیاری بود در کلانتریها در اختیار مردم می گذاشتند. در فروردین 1300خورشیدی، بلدیه تهران (شهرداری) به دستور "سید ضیاء طباطبایی"نخست وزیر درصدد تهیه آمارساکنین پایتخت، شهرری و شمیران بر آمد و بلاخره دفتری در شهرداری با عنوان "اداره احصائیه و سجل احوال"تاسیس شد.

در این دفتر فرمی به عنوان "احصائیه و نفوس شهر تهران" به چاپ رسید که در آن برای نام، نام خانوادگی (که در آن زمان کمتر کسی نام خانوادگی داشت و مردم به هنگام دریافت ورقه هویت برای خود نام فامیل انتخاب می کردند.)، لقب، سن، تابعیت، مذهب، زادگاه، همسر و فرزندان ستون‌های جداگانه ای تنظیم گردیده بود و ماموران آمار با در دست داشتن این اوراق در ساعات روز در خانه ها را می کوبیدند و با پرسش از رئیس خانواده، اوراق را پر می کردند، هر چند اغلب خانواده ها در منازل خود را به روی ماموران آمار نمی گشودند و یا پاسخ درست نمی گفتند.

از طرفی دولت از طریق وزارت امور خارجه از سفارتخانه های خارجی مقیم تهران نیز خواست که به کارکنان خارجی و ایرانی خود دستور دهند که با ماموران سجل احوال و احصائیه در دادن اطلاعات لازم همکاری نمایند. ادامه کار احصائیه، از فروردین 1301منتهی به گرفتن ورقه سجل احوال(ورقه هویت یا شناسنامه) گردید که زیر نظر اداره نظمیه(شهربانی) آن هم فقط در تهران انجام می شد. گرفتن ورقه سجل احوال اختیاری بود و این ورقه را هر کسی می توانست از کمیسری آن زمان (کلانتری)محل خود دریافت کند.

از سال 1303 اداره سجل احوال تابع وزارت کشور شد و دفاتر آن در شهرستان‌ها نیز شروع به کار کرد. حتی پس از تصویب قانون سربازگیری (نظام وظیفه)درسال 1304،برای فراخوانی سربازان از روی شناسنامه اقدام می شد و اداره سجل احوال هر شهر فهرست مشمولان خدمت سربازی را در اختیار اداره نظام وظیفه می گذاشت. نخستین دوره مشمولان که به سربازی فراخوانده شدند،متولدین 1284خورشیدی بودند که در سال 1306به خدمت رفتند و گرفتن شناسنامه از سال 1306خورشیدی طبق قانون مصوب بهمن ماه اجباری شد.

گزینش نام خانوادگی نیز، معمولا از چند روش پیروی می‌کرد که یکی از آنها پیشه نیاکان در یک قوم است. محل اسکان قوم و نام یا شهرت بزرگ خاندان (پدر، پدربزرگ، جد)، از دیگر شیوه‌های متداول انتخاب نام خانوادگی بوده است. گاهی هم یک نام خانوادگی بر اساس شغل یا حرفه (همچون صراف، جواهریان، پزشکزاد) یا یک ویژگی بدنی یا فیزیکی (خوش‌چهره، قهرمان) بازمی‌گشت.

در نهایت و با تصویب قانون مدنی کشور در سال 1313 ثبت نام خانوادگی نیز، اجباری شد. بر اساس قانون، سرپرست خانواده باید برای خانواده خود نام‌خانوادگی انتخاب می‌کرد و نام خانوادگی انتخاب شده از سوی وی به سایر افراد خانواده‌اش هم اطلاق می‌شد. و از آن زمان تاکنون بیش از چهار نسل از ایرانیان به این نام‌های خانوادگی خوانده می‌شوند.

اولین بالون در تهران، ۱۸۷۷ میلادی

در زمان سلطنت ناصرالدین شاه قاجار با كمك میرزا ملكم خان اولین بالون به تهران آمد . یك روز مردم تهران بیرون دروازه دولت جمع شدند كه هوا رفتن بالون را تماشا كنند بالون پر از گاز شد و در حالیكه یك مرد جوان فرانسوی آن را هدایت می كرد در میان حیرت و شگفتی مردم به هوا رفت و اهالی تهران شعری به این مضمون ساخته بودند كه دهان به دهان می گشت :

 عرقچين به سرم چادر هوا رفت                    فرنگي توش نشست پيش خدا رفت

يا:

شاپو بر سر فرنگي به هوا رفت                   توي بالون نشست نزد خدا رفت


این بالون چند روز در آسمان تهران به دفعات پرواز كرد و جماعت تهرانیها هم دایم بالای سر و آسمان را نگاه می كردند كه ببینند بالون كجاست تا اینكه به علت اعتراض عده ای از مردم كه می گفتند موقع عبور بالون از بالای منازل و خانه ها زنهای مردم در خانه دیده می شوند و فرنگی ها آنها را می بینند پرواز بالون در آسمان تهران ممنوع شد از روزی كه بالون بازی در تهران راه افتاد عده ای كه مخالف بودند می گفتند از وقتی بالون بازی مد شده مردم تهران سر به هوا شده اند و این خود اشاره ای بود به مردمی كه برای دیدن بالون مرتباً سرشان را بالا نگه داشته و آسمان را تماشا می كردند .
پس از قدغن شدن پرواز بالون دیگر مردم تهران بالون ندیدند تا در بحبوحه جنگ بین الملل اول در سال 1295 شمسی روزنامه های تهران خبر دادند كه فردا یك هواپیمای انگلیسی در میدان مشق توپخانه به زمین می نشیند. از فردا مردم تهران نفری 10 شاهی ( نیم ریال ) می دادند و به تماشای هواپیمایی كه در میدان مشق نشسته بود می رفتند .
جنگ اول كه تمام شد یك شركت هواپیمایی آلمانی در تهران تاسیس و مشغول به كار شد اما استقبال زیادی از مسافرت با هواپیما ( طیاره ) نشد و مردم روی خوش نشان ندادند.

از یادداشت‌های علی‌ جواهر کلام

استقبال شدید مردم از اولین روز اکران فیلم "طوفان در شهر ما" فروردین ۱۳۳۷

منبع: ایران وایر

نصرت الله کریمی 89 ساله شد

نصرت الله کریمی بازیگر، کارگردان و مجسمه ساز ایرانی متولد اول دی ۱۳۰۳ است. وی در ۱۳۳۲ برای تحصیل در رشته تئاتر عروسکی به پراگ و بعد از آن در ۱۳۳۹ به ایتالیا رفت و چند سال همراه با حسین سرشار و فهیمه راستکار به دوبله فیلم پرداخت. در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت و در ۱۳۴۴ نخستین فیلم عروسکی ایران را با نام دل موش و پوست پلنگ برای تلویزیون ساخت.

وی قبل از انقلاب ۶۰ مجسمه ساخته بود، ولی بعد از انقلاب که فرصت بیشتری داشت ۵۰۰ مجسمه و صورتک ساخت و ده نمایشگاه برای آنها برگزار کرد. عمده شهرت وی به دلیل بازی در سریال دایی جان ناپلئون در نقش آقاجان و نیز آثار سینمایی است که با سه عنوان نویسنده، کارگردان و بازیگر در آنها حضور داشته است.

وی پس از انقلاب ایران (۱۳۵۷) (عمدتاً به دلیل فیلم محلل) از کار و تدریس در عرصه سینما منع شد و با این حال تمام این سال ها را در ایران ماند. وی در دوران اخیر به ساخت آگهی های فرهنگی برای تلویزیون پراخت که فیلم های یک دقیقه ای برای مبارزه با آلودگی هوا، صرفه جویی در مصرف آب و تنظیم خانواده از جمله این کارها هستند. وی در کنار این فعالیت ها به پرورش کاکتوس، به صورت تجاری، می پردازد. او همچنین فیلمنامه برخی از آثار قبلی اش را منتشر نموده است. فرزند او بابک کریمی در فیلم جدایی نادر از سیمین به ایفای نقش پرداخته است.


 

منبع: سایت قدیمی‌ها

ناصرخسرو - سالهای ۱۹۲۰

بیشتر