خواستم میمونی یا خرسی بخرم و لوطی شوم، دیدم تعلیمِ خرس خیلی زحمت و لوطی‌گری خیلی هنر و بی‌حیایی لازم دارد. خواستم روضه‌خوان و تعضیه‌گردان شوم، دیدم در این کار بی‌حیاییِ بیشتر لازم است... خواستم فالگیر شوم، دیدم فالگیر در مشهد از سگ بیشتر است و همان می‌خورند که مرغِ خانگی می‌خورد. خواستم باز دلاک شوم، دیدم که پابند می‌شوم و مشهد جای ماندن نیست. دیدم که چَرسی و بَنگی در مشهد فراوان است و من هم از آن جَرگه بدم نمی‌آید، این بود که عاقبت‌الامر قرارِ کار را به قلیان فروشی دادم.

سرگذشت حاجی بابای اصفهانی نوشته جیمز موریه مأمور سیاسی دولت انگلستان در دوران سلطنت فتحعلی‌شاه.