وقتی نقال زن شاهنامه خوانی می کند گوشه  هایی در این حماسه از سایه بیرون می افتد که  تا بحال به عقل هیچ مردی نرسیده بود. امشب، در قصر هنرهای زیبای سان فرانسیسکو، نقال بنام خانم گْرد آفرید داستان ملاقات یک شبه رستم و تهمینه دختر شاه سمنگان را به نحوی تعریف کرد که دریافتم شیفتگی تهمینه خالی از انگیزه سیاسی نبوده است.


داستان اینکه رستم پس از شکار و کباب خوری به خواب می رود و تورانیان از فرصت استفاده کرده، اسبش را می دزدند. رستم که بیدار می شود رد سْم رخش را پیدا می کند و این رد پهلوان را به شهر سمنگان در توران هدایت می کند. پادشاه سمنگان با اینکه تورانی بود رستم را با احترام می پذیرد و قول می دهد تا فردا رخش  را پیدا کرده وبه رستم تحویل دهد. همان شب تهمینه آهسته به اطاق رستم می رود و از تهمتن تقاضای  می کند که او را باردار کند.


تا اینجاش رفتار تهمینه را به حساب این می گذاریم که آوازه پهلوان را شنیده و شیفته او شده. ولی خانم گرد آفرید به مناسبت روز جهانی زن به صحنه دعوت شده بود و چون نظر جامعه نسبت به زنان پیش رفته تر شده دیگر نمی توان انگیزه سیاسی تهمینه را نا دیده گرفت. رستم در میدان جنگ همتا نداشت و در نبرد تورانیان در برابر او عاجز بودند. فرزندی تورانی از نسل رستم می توانست ترازوی قدرت را به نفع تورانیان یک وره کند.


و اینجا  به این سوال می رسیم که آیا دزدیدن اسب رستم هم زیر سر تهمینه خانم بوده است؟  یعنی تهمینه نه تنها از فرصت استفاده کرده ولی فرصت را نیز برای خود ایجاد کرده؟  البته گرد آفرید از اصل داستان خارج نشد، ولی هنرمند چه خود بداند چه نداند همیشه بازتابی از شخصیت خود و زمان خود باقی می گذارد. گرد آفرید اولین زن نقال ایران است که هنگام ورود به گود زورخانه برای او زنگ می زنند و او در زمانی فعالیت می کند که نقش زن در جامعه به برابری مرد رسیده و یا در حال رسیدن است. پس نقالی او افکاری پنهانی در شاهنامه می رساند که شاید فردوسی چنین به نظم می آورد:

 .کمندش کنید رخش جنگنده را
 تا  به بستر کشم نیمه شب مرتیکه را