Repentance
 

Oh Lord! Forgive me
Not as you forgave your children Eve and Adam.
They still tremble
Behind trees of Eden
In awe of your heavy strides
And clutch stolen fruits
In their small hands.

Oh Lord! Forgive me
Not as you forgave your child Cain.
You did not want his corn
But accepted Abel's herd.
So you provoked Cain's jealousy
And put a dagger in his fist.

Oh Lord! Forgive me
Not as you forgave your children, Noah‘s people.
You punished them with such a mighty flood
That to this day
The crow which was sent from the ark
To bring news from land
Has not yet returned.

Oh Lord! Forgive me
Not as I forgave my child Azad.
He woke up at midnight for milk
But I denied him
To break his nightly habit.
He began sobbing
And I put my hand on his mouth.
Shock! Deep in his eyes
I saw the fear of Adam's children
Who for centuries have been moaning
From the wrath of their own god.

Oh Lord!...
No! My son! Forgive me,
Forgive me.

Majid Naficy
January 4, 1991


توبه
 

پروردگارا! بر من ببخش
نه آن چنان که بر فرزندانت حوا و آدم بخشیدی.
آنها هنوز هم در پسِ درختانِ عدن
از هیبت گامهای سنگین تو می لرزند
و میوه های دزدیده را
در مشتهای کوچکشان می فشرند.

پروردگارا! بر من ببخش
نه آن چنان که بر فرزندت قابیل بخشیدی.
غله ی او را نخواستی
و دامِ هابیل را پذیرفتی
پس رشکِ قابیل را برانگیختی
و دشنه در مشت او نهادی.

پروردگارا! بر من ببخش
نه آن چنان که بر فرزندانت قوم نوح بخشیدی.
آنها را با سیلی سهمگین کوبیدی
که حتی تا امروز
کلاغی که از کشتی بدرشد
تا از خشکی خبر آورد
هنوز بازنگشته است.

پروردگارا! بر من ببخش
نه آن چنان که من بر فرزندم آزاد بخشیدم.
نیمه شب بیدار شد در طلب شیر
اما من از او دریغ کردم
تا ازین عادتِ شبانه بگسلد
و چون گریستن آغاز کرد
دست بر دهانش نهادم.
شگفتا! ژرف در چشمانش
وحشتِ فرزندان آدم را دیدم
که قرنهاست از جورِ خدای خود می نالند.

پروردگارا!...
نه! پسرم
بر من ببخش
مرا ببخش.

مجید نفیسی
چهارم ژانویه 1991