يادش به خير وقتي سايت IC برقرار بود آقائي درآنجا  سلسله مطالبي را تحت عنوان " كارپردازان انگليس در ايران "  مي نوشت  . مطلب سرگرم كننده اي بود كه مي شد به جاي صفحات نشريه فكاهي قديمي توفيق  خواند و خنديد و لذت برد. حالا شايد بپرسيد كه چرا بحث به ظاهر جدي  بايد اين قدر خنده دار باشد . موضوع از آن نظر اهميت دارد كه  شايد در دويست سيصد سال گذشته  عنوان " كارپرداز  انگليس  و يا آمريكا و يا چه ميدانم روسيه و آلمان و بلژيك و هلند و فرانسه   "  در ايران موضوعي بوده كه هميشه طرفدار داشته است. اجازه بفرمائيد همين اول داستان موضوعي روشن شود. اين نكته كه اغلب كشورهاي جهان در مناطقي كه منافعي دارند جاسوس و عوامل اطلاعاتي  اعم از محلي و بيگانه دارند كاملاً بديهي است. عرض نميكنم كه قانوني و پسنديده است. توجه فرمائيد به عرضم. مرسوم است.  از همان زمان سومريان اين موضوع در جهان باب بود. از طرح اين بحث منظورم اين  نيست كه همه حسن نيت دارند و  از موضع برادري و برابري  و آزاديخواهي و  به قول فرانسويها "  Liberté, égalité, fraternité "  به مسائل نگاه كنيم. منظوردقيق بنده اين است كه عده اي  خيلي راحت تحت همين بنر " كارپردازان انگليس و يا  ايكس و واي" هر كدام از مشاهير سياست و هنر و ادبيات كشورمان را بخواهند لجن مال ميكنند.  ترفندشان هم خيلي ساده است. عرض ميكنم.

 

بنا را براين ميگذارند كه همه خوانندگان چند واژه را منفي و پر از همه نيرنگ ها و بدي ها و به قول قدماء پلشتي هاي عالم مي پذيرند  و قبول دارند. حالا كار خيلي راحت است. شخصيت مورد نظر را كه احتمالاً در قيد حيات نيست از قبر در آورده  دراز كرده و بر روي كفنش چند تا از اين  اتكيت ها را نصب ميكنند.  حالا اين چند واژه ها كدامند ؟

 

يهودي ، كمونيست ، فراماسونر، بهائي ، ارمني و چند صفت ديگر كه حالا يادم نيست. به عنوان مثال در جائي خواندم كه اجداد  محمد علي فروغي قبلاً يهودي بودند و بعداً مسلمان شدند.  البته نويسنده اين موضوع را جوري مطرح ميكند كه انگار راز بزرگي را برملاء ميكند. نكته مهم اين است كه  همه واژه هاي مذكور به خودي خود نه ارزشي مثبت دارند و نه منفي. فرضاً  ما دانشمندان و پزشكان و هنرمندان زيادي را داشتيم و داريم كه يهودي بودند و هستند در عين حال تبهكاراني هم هستند كه خود را يهودي ميدانند. اصلاً اين صفت ها ملاك قضاوت شخصيت يك انسان نيست.  همينطور واژه كمونيست.  كمونيست هاي وارسته اي بودندكه  همواره به ارزش هاي انساني فكر ميكردند و جان خود را در مبارزه براي تحقق عدالت گذاشتند. در مقابل سفاكان و قاتلاني هم چون استالين داريم كه تحت عنوان كمونيسم به قصابي بي گناهان روي آورد. بقيه صفات بالا هم همين طور هستند.  بنده خودم مسلمانم. اين صفت هيچ ارزش افزوده اي بر من اضافه نميكند. در عمل بايد ثابت كنم كه چند مرده حلاجم . اصلاً موضوع خيلي راحت است .  در همه آن بحث هاي كارپردازي  نديدم كه هيچ كدام از خوانندگان در اين مورد سوال اساسي را مطرح و از نويسنده بپرسد  چرا مثلاً يهودي تبار بودن فروغي امر بدي است. امضاء قرار داد سه جانبه با انگليس و روسيه  مهمترين دستاورد مرحوم فروغي به ايران در نيمه دوم سال 1320 بود. حالا مي خواهد اجدادش يهودي باشند يا بت پرست و يا خاج پرست.  

 روزگاري ادعا مي شد كه دكتر محمد مصدق عضو فراماسونري بود. خوب باشد كه چي. مهم خدماتي است كه ايشان در تاريخ كشورمان انجام داده اند. حالا منظور برخي ها از انگ زدن  به افراد مختلف با استفاده از صفات بالا چيست .نميدانم. ياد خاطره اي افتادم. درجائي خواندم كه يك نفر در تقبيح هويدا مي گفت : " آقا ايشان بيست سال آخر عمرشان زن  نداشتند !! " خوب نداشته باشند. كه چي بشود. محقق بزرگي نوشته است كه ميرزا ملكم خان اجدادش ارمني بود ه اند( من كاري ندارم كه ملكم كي بود ) ولي اينكه اجداد ارمني داشتن نوعي توهين به حساب بيايد واقعاً خنده دار است.

ياد خاطره اي از ابولقاسم لاهوتي افتادم. ايشان تا جائي كه من ميدانم اعتقادات ماركسيستي داشت . مدتها در شوروي زمان استالين زندگي كرد ولي هيچگاه حاضر نشد تابعيت خود را از ايراني بودن عوض كرده و رسماً تبعه شوروي شود. با وجود وعده هايي كه در تاجيكستان به وي دادند و گفتند اگر تابعيت اين كشور را بپذيرد مجسمه اش را از طلا خواهند ساخت ايشان نپذيرفتند . حالا آيا ما ميتوانيم بگويئم چون ايشان كمونيست بود آدم بدي بايد باشد. البته همان گونه كه عرض كردم عكس قضيه صحيح نيست. هر كسي را هم كه ماركسيست است نميتوان دربست گفت آدمي است مثل  زنده ياد لاهوتي. در دوران دانشكده و در خود ايران من دوستان يهودي زيادي داشتم. درست مثل بقيه دوستانم بودند.و نميتوانم بگويم كه صفت خاصي داستند. بنابراين گفتن اينكه فلاني اجدادش و يا خودش يهودي بود نه طرف را به عرش مي برد و نه به فرش مي كوبد ، مگر اينكه قبلاً تو مغز مخاطب اين نتيجه گيري را حقنه كرده باشي كه يهودي بودن بد است و بهتر است آدم نه خودش و نه اجدادش يهودي  و يا چه ميدانم  بهائي و كمونيست و فراماسونر نباشند.

نكته دوم در رابطه با اين موضوعات كارپردازي اين است كه چرا در  اغلب كشورهائي كه قبلاً مستعمره انگليس بودند و يا آمريكائي ها در آنجا مدتها استقرار داشتند تا جائي كه من ديدم مردم نه تنها هيچ خصومتي را با انگليسي ها و يا آمريكائي ها ندارند بلكه ميراث دوران استعمارا خيلي عزير ميدارند.  خواهش ميكنم عصباني نشويد. نزنيد !! توضيح ميدهم. بنده در هندوستان و  مالزي مدتها زندگي كرده ام. در سنگاپورو سري لانكا و  نپال  هم بوده ام. شما نميدانيد مجتمع اي ( هتل و رستوران و بهتر است بگويم باشگاه) را كه انگليسي ها دردوران استعمار در سنگاپور ساختند مردم چقدر دوست دارند و اصلاً نه روشنفكران و نه مردم عادي هيچگونه خصومت آن گونه كه ما فكر ميكنيم با انگليسي ها ندارند.  مردم هندوستان سيصد سال تحت نفوذ مستقيم انگليس و مستعمره لندن بودند. همين الان سنت هاي روشنفكري انگليسي در هند جاري است و مردم عادي هم آن خصومتي راكه مورد نظرماست با انگليس ندارند.  مردم هند در دهلي نو همواره يادگارهاي دوران استعمار به ويژه آنهائي را كه استمعار انگليس دردهلي ساخته  خيلي دوست دارند مثال دروازه هند و كاخ رياست جمهوري و مركز خريد كانوت پليس . كشور ما هيچ گاه مستقيماً مستعمره انگليس نبوده با اين حال ما اين قدر از آن ها نفرت داريم. حالا  اگر تناسب ببنديم هنديها بايد همه انگليس يها را بايد مثل بلال  بو ميدادند.  

  سعادت اين را نداشتم كه به ويتنام بروم ولي ميدانم كه هم اكنون روابط دوستانه و خوبي بين آمريكا  و ويتنام برقرار است. مثلاً هر دو كشور به يافتن اجساد خلبانان آمريكائي كه هواپيماهايشان در ويتنام سرنگون شد كمك ميكنند.  توريست هاي زيادي هر ساله از آمريكا به ويتنام سفر ميكنند. اگر بلايائي را كه آمريكا سر مردم ويتنام در طول جنگ آورده بود به سر ما مي آورد تاقيامت سايه همه آمريكائي ها را با تير ميزديم.

دستم ديگه از نوشتن خسته شد . بايد اين مقال را ببندم. سئوال اصلي اين است. چراما ايرانيها اين قدر به نبش قبر درگذشتگان علاقه داريم. چرا وقتي يك ايراني درجهان مورد احترام قرار ميگيرد به جاي خوشحالي دوست داريم پرونده اي برايش جور كنيم و هيمن طور يلخي ادعا كنيم كه اجدادش يهودي بودند و يا چه و چه . توصيه ميكنم كه كارپردازان انگليس درايران  كه مربوط به  دكتر نصر ( پدر) است را از همان نويسنده كه دراول توضيح دادم بخوانيد و فقط بخنديد. چرا ما اين قدركينه اي هستيم. در جنگ بين ژاپن و آمريكا تنها حدود سيصد هزار نفر در بمباران اتمي دو شهر ژاپني هيروشيما و ناگازاكي كشته شدند. ولي دو كشور بلافاصله بعد از جنگ همكاري هاي عادي خود را شروع كردند. اگرما بوديم تا سيصد هزار سال با هيچ آمريكائي حرف نميزديم و هر  سال پرچم آمريكا و مجسمه عمو سام را آتش ميزديم و قيمه نذري مي پختيم. راستي چرا ما اينطوري هستيم؟