اخیرا در مقاله‌ای تحت عنوان " دروغ زیرکانهء اصلاح طلبان و نیاز به تحریم سراسری" در صد رسمی‌ شرکت کنندگان انتخابات ریاست جمهوری رژیم را از ابتدا تا بحال مقایسه کردم. حداقل شرکت کنندگان درانتخابات ۵۱% بود که به ریاست جمهوری رفسنجانی‌انجامید و حداکثر ۸۵% در ۱۳۸۸ بود که به کودتای انتخاباتی ختم شد. میانگین در صد شرکت هم ۶۰-۶۵% بوده است. با کمی‌ تامل در نمودار ارائه شده و در صدها، می‌توان به این نتیجه رسید که واجدین شرایط رای را می‌توان به سه گروه نسبتا مساوی (هر کدام۳۰ -۳۵%) تقسیم کرد:

۱- طرفداران رژیم، مذهبیون اصول گرا وآنانی‌ که منفعتی در این رژیم به آنها می‌رسد.      
۲-مذهبیون اصلاح طلب و طرفدارانشان 
۳- نیروهای انحلال طلب و مخالف رژیم 
 
گروه اول ذوب شده رهبر و یا پول و مقاماتی هستند که این رژیم در اختیارشان گذاشته است. اصول گرایان مذهبی‌ در بسیاری از کشورهای جهان نیز وجود دارند و درمقابله با ایشان تنها کاری که می‌توان کرد، عدم اجازه ورود اجباری مذهب آنان در قانون و دولت است.
 
و اما گروه دوم (اصلاح طلب) گروهی هستند که در ترازوی نسبتا معادل دو گروه موافق و مخالف رژیم، تا بحال طرفداری از تداوم رژیم و"حفظ نظام مقدس" کرده و همواره در عمل وزنه خود را به سود اصول گرایان سوق داده‌اند. بخصوص پس از انتخابات ۱۳۸۸ ، اصول گرایان ،غافل از برکت وزنه اصلاح طلبان، مشغول به پاکسازی ایشان بوده و هستند. در نتیجه اصلاح طلبان در عمل یا خانه نشین، یا زندانی و یا به دیگر تبعیدیان خارج کشور پیوسته اند. البته گروه سوم انحلال طلب از ابتدای انقلاب و در پله‌های مختلف به این سه درد (خانه نشینی، زندان یا تبعید) دچار بوده اند، لیک اصلاح طلبان تا وقتی‌ که خود پاکسازی نشده بودند اشکال را بیشتر تقصیر تندروی انحلال طلبان و نه زورگویی و تندروی رژیم مینداختند. اکنون که اصلاح طلبان علی‌ رقم گداییِ اجازه در انتخابات و رضایت به رفسنجانی‌ و بستن چشمشان به حصر و زندان رهبرانشان موسوی و کروبی و تاجزاده و غیره، باز هم اجازه همبازی دادنشان‌ در حکومت داده نشده است بر یک سه‌ راهی تاریخ رسیده اند:
 
- آیا باز هم وزنه خود را به نفع اصول گرایان و بر ضدّ گروه سوم انحلال طلب سوق دهند؟
 -ویا این بار از این موازنه دور بمانند به امید و انتظار اینکه رژیم در موقعیت بعدی برای ادامه خود دست به دامان آنان شود؟ 
- و یا اینکه خود نیز به انحلال طلبان بپیوندند؟
 
اصلاح طلبان می‌دانند که رای ندادن در روزنه امیدشان، یعنی‌ انتخابات، به ضرر رژیم ولی‌ به نفع انحلال طلبان می‌باشد و در نتیجه و ناخواسته وزنه ترازو به سود انحلال طلبان خواهد رفت، اما امیدوارند در آینده نزدیک و قبل از این که برای ایشان و رژیم دیر شود دوباره با توافقی با رهبری و رژیم این وزنه را به نفع خود و نظام سوق دهند. رهبرشان رفسنجانی‌ در آخرین پیام خود اشاره کرد :"اگراعتلای کشور و عزت و رفاه ملت در سایه نظام اسلامی، هدف اعلا و آرزوی همه ماست، رواست در این راه مشکلات و تلخی‌ها، ما را از ادامه این راه مقدس باز ندارد." 
 
متاسفانه بعضی‌ از مذهبیون میانه رو ایران (بر عکس مذهبیون میانه رو کشور‌های مترقی) هنوز به این آگاهی‌ سیاسی نرسیده اند، که تنها در سایه یک نظام سکولار دموکرات که به حقوق سیاسی و بشر همگی‌ احترام می‌گذارد حقوق ایشان نیز تضمین می‌باشد. البته حساب رهبران اصلاح طلب با  مردم جداست، چون ایشان در عین حال می‌دانند که در یک جامعه مدرن سکولار، بسیاری از آنان دیگر موقعییت رجالت نخواهند داشت، چون در یک جامعه آزاد، ایرانیان واجد شرایط بالاتری جای آنان را خواهد گرفت.
 
این سه قطب در بسیاری از کشور‌ها نیز، با در صد‌های متفاوت وجود دارند. عده‌ای مذهبی اصول گرا هستند که خواستار دخالت بیشتر دین و مذهب در حکومت و دولت میباشند (مانند جمهوری خواهان در آمریکا)، عدّه دیگر خواستار جدایی کامل دین از دولت میباشند (مانند مستقل ها، و طیف‌های پیش رو احزاب جمهوری خواه و دموکرات آمریکا) و گروه دیگر نیمه مذهبی‌ هستند (مانند دموکرات‌ها در آمریکا)  که چه کاتولیک و پروتستان و  یهودی و..... می‌دانند که جدایی دین از دولت تضمین کننده آزادیهای مذهبی‌، فردی، اجتماعی و سیاسی آنان می‌باشد. در نتیجه آنان نیز علی‌ رقم مذهبی‌ بودنشان با ترویج دین در دولت، مدارس و غیره مخالفت میکنند. این همان آگاهی‌ سیاسیست که اروپای قرون وسطا را از سلطه کلیسا رهایید. این پروتستان‌ها (اعتراضیون) مذهبی‌ بودند که اروپا را با وزنه خود به سود طرفداران دین و دانش و سکولاریسم جهش دادند و با مخالفت خود با سلطه کلیسای کاتولیک این نبرد را به پیروزی  رساندند. 
  
تنها می‌توان امیدوار بود که هرچه زودتر مذهبیون اصلاح طلب ایران نیز به این آگاهی‌ و رسالت تاریخی‌ خود برسند که رهایی، آزادی و حقوق آنان نیز مانند تمامی‌ ملت ایران تنها در سایه دولتی جدا دین و سکولار دموکرات امکان پذیر خواهد بود. آن روز است که آنان با ۱/۳ وزنه خود مانند اروپائیان، پروتستان واعتراض گر‌ شده و همگام با آزادیخواهان؛   خود، ایران وایرانی‌ را از این رژیم قرون وسطایی رهایی ببخشند.
 
تا آن روز رسالت دادن آگاهی‌ و تبلیغ جدایی دین از دولت برعهده نیروهای سکولار می‌باشد که تاریخ گواه و راهنمای ماست.